بودا درباره توضیح این موضوع از نمونه مرد مجروح استفاده کرد. مردی که با تیر زخمی شده می خواهد بداند که تیر را چه کسی پرتاب می کند، از کدام جهت می آید، سر تیر از استخوان است یا آهن، میل آن از این نوع چوب است یا چوب دیگر، قبل از اینکه تیر را بردارند. این مرد را به کسانی تشبیه می کنند که دوست دارند قبل از اینکه به انجام دینی بپردازند، از منشأ جهان، ابدی است یا نبودن جهان، متناهی یا نه، بدانند. همانطور که مرد مَثَل قبل از اینکه تمام پاسخهایی را که در مورد منشأ و ماهیت تیر میخواهد داشته باشد میمیرد، چنین افرادی قبل از اینکه پاسخ همه سؤالات نامربوط خود را داشته باشند، خواهند مرد. این نمونه چیزی است که ما نگرش عملی بودا می نامیم. در مورد کل مسئله اولویت ها و حل مسئله حرف های زیادی برای گفتن دارد. اگر سؤال نادرستی بپرسیم، در رشد خرد پیشرفت چندانی نخواهیم داشت. اساساً مسئله اولویت است. اولین اولویت برای همه ما مشکل رنج است. بودا این را تشخیص داد و گفت که این برای ما فایده ای ندارد که فکر کنیم جهان ابدی است یا نه، زیرا همه ما یک تیر در سینه خود داریم، تیر رنج. ما باید سوالاتی بپرسیم که منجر به حذف این فلش شود. می توان این را به روشی بسیار ساده بیان کرد. می بینیم که در زندگی روزمره خود، دائماً بر اساس اولویت انتخاب می کنیم. مثلاً اگر اتفاقی روی اجاق چیزی میپزیم و تصمیم میگیریم در حالی که حبوبات در حال جوشیدن هستند، خانه را گردگیری کنیم و وقتی خانه را گردگیری میکنیم بوی سوختگی میدهیم. ما باید انتخاب کنیم که به گردگیری ادامه دهیم یا برای نجات حبوبات، شعله اجاق را کم کنیم. به همین ترتیب، اگر بخواهیم به سوی خرد پیشرفت کنیم، باید اولویت های خود را بشناسیم و این نکته در تمثیل مجروح به وضوح بیان شده است.