فرشتگان"
وقتی روح خدا در تو هست ، پس فرشتگان او نیز همانجایند. کجا به دنبال فرشتگان میگردی؟! روح و فرشتگان با هم نزول مییابند "تَنَزَّلُ الملائِکَةُ وَالرُّوحُ".
نیروهای نهفته درون آدمی همان فرشتگانند و عارفان بالله به واسطهی آنها عمل میکنند. این نیروهای نهفته الهی گاه به فراخور حال در بیرون نیز متجلی میشوند. اگر در وجود تو جنگ است، این یعنی جنود شیطان نیز در پهلوی تو موضع گرفتهاند. و اگر در وجودت صلح است، این یعنی شیطانِ نفس از تو ناامید شده است.
و جنگ بر سر تصاحب توست. خود دانی
مسعود ریاعی
غیب، باطن تو و شهادت، ظاهر توست
نفائس العرفان، رساله حکمت حاتمی، ص ۸۸
ابن عربی
شیطان
از قول پیامبر اکرم(ص) ؛ بدترین دشمن ما در دو پهلوی ما قرار دارد ! فلذا هر کس باید گوهر خدادادهی وجودش را حفظ کرده، به سلامت بدارد ، و لیاقت آدمیتاش را عملاً به اثبات رساند. سالک کامل کسی است که در این پیکار پیروز گشته است. همچنانکه پیامبر(ص) فرمودند ؛ “من شیطان خود را رام و تسلیم کردهام ”.
ای دوست ، از آنجا که ضد هر چیزی با خود اوست. پس ضد آدم نیز ، چیزی جدا نیست. با خود آدم است. همچنانکه در حدیث نبوی آمده است ؛ “اَعدی عَدّوکَ نَفسُکَ التَّی بَینَ جَنبَیکَ”!
این نفس سرکش نادیدنی که همواره در دو جنب توست همان شیطان وجود است که باید در روند ماجراهای زندگی رام و مطیع حق گردد.
ای دوست بدان که این نفس شیطانی پر وسوسه ، هر که را مغلوب کند ، هرگز قادر به مغلوب کردن “مُخلَصین” نیست ؛ چه قرآن میفرماید ؛
“اِلّا عبادک منهم المُخلَصِین”! صاد: ۸۳
(جز رهایی یافتگان= پاکان خلاص شده= رهیدگان)
مسعود ریاعی
شیطان از رحمت الهی رانده شده است انقدر او را به سوی خود نکش! تو با مدام فکر کردن در باره ی شیطان، باعث جذب بیشترش می شوی. خودت را از این تضاد رها کن. پر و بالش مده و با یادکردش او را به وجود خودت مکشان. حتی از قول خودت مگو که لعنت بر شیطان! بلکه بگو “لعنت خدا بر شیطان”. لعنت طعام اوست. تو به او طعام نده. بگذار طعام لعنت خدا را بخورد. اگر تو به او غذا بدهی، مدام به سراغت می آید! بهتر است با پناه بردن به خدا، خالق را با او طرف کنی زیرا تو از پس شیطان نفس بر نمی آیی اما خداوند خوب بر می آید و خوب می داند که چه کند. قرآن می فرماید؛ “فَاستَعِذ بِاللهِ مِنَ الشَّیطانِ الرَّجِیم”؛ از شر شیطان رانده شده به خدا پناه ببر”. این یعنی؛ تو وارد این بازی مرگبار تضاد مشو. بلکه با مراقبه خودت را از این تضاد و کشمکش بیرون آور. که چون چنین کنی آنگاه نفس ات نورانی می شود، بی خوف و اندوه می شود. آرامش می یابی. و از این پس؛ این شیطان است که از تو خواهد گریخت! این شیطان نفس امّاره است که تو را ترک خواهد کرد. یک سالک نیک می داند که نباید به شیطان بپردازد، نباید ذاکرش باشد، و او را مدام به یاد آورد. این کاری خطاست. زیرا هر چیزی را که مدام یاد کنی، همان از آنِ تو خواهد شد! شیطان را از آنِ خود مکن! سالک تنها یاد حق تعالی را در خویش زنده می دارد، نه یاد کس دیگر را! بگذار همانطور که خدا او را از درگاه خویش رانده است، رانده بماند. نزدیکش نکن! با اوهام خودت، به زندگی ات دعوتش نکن! بلکه با پناه بردن به خداوند، اندیشه شیطان را رها کن و تنها خدای رحمن را به یاد آور.ب
بر گرفته از مجموعه نکات قرآنی
مسعود ریاعی
آیات قیامت جز آیات متشابه قرآن است که طبق آیه هفت آل عمران نباید مورد استناد قرار بگیرد ، با قطعیت صحبت کردن درباره قیامت گناه است. هر ادعای کذب و گمان نابه جایی برای ما دردسر آفرین خواهد بود. مثلا در برخی آیات آمده در قیامت مردم فقط به سه گروه تقسیم میشوند در حالی که چنین نیست و هرکس بر اساس باورها و عملکرد خود پیش خداوند دارای رتبه و درجه ای است اگر این موضوع را بدانیم انسانها را به دو یا سه گروه تقسیم نمیکنیم که طبق باور خود پیروان تفکر خودمان را بهشتی و بقیه را جهنمی بدانیم یا پیروان مذاهب را سیاه یا سفید ببینیم دانستن حقیقت باعث میشود انسان از باورهای غلط نجات یابد و بداند که نمیداند
سوره آل عمران
هُوَ الَّذِی أَنْزَلَ عَلَیْکَ الْکِتَابَ مِنْهُ آیَاتٌ مُحْکَمَاتٌ هُنَّ أُمُّ الْکِتَابِ وَأُخَرُ مُتَشَابِهَاتٌ فَأَمَّا الَّذِینَ فِی قُلُوبِهِمْ زَیْغٌ فَیَتَّبِعُونَ مَا تَشَابَهَ مِنْهُ ابْتِغَاءَ الْفِتْنَةِ وَابْتِغَاءَ تَأْوِیلِهِ وَمَا یَعْلَمُ تَأْوِیلَهُ إِلَّا اللَّهُ وَالرَّاسِخُونَ فِی الْعِلْمِ یَقُولُونَ آمَنَّا بِهِ کُلٌّ مِنْ عِنْدِ رَبِّنَا وَمَا یَذَّکَّرُ إِلَّا أُولُو الْأَلْبَابِ ﴿۷﴾
اوست کسى که این کتاب [=قرآن] را بر تو فرو فرستاد پاره اى از آن آیات محکم است آنها اساس کتابند و [پاره اى] دیگر متشابهاتند. اما کسانى که در دلهایشان انحراف است براى فتنهجویى و طلب تاویل آن از متشابه آن پیروى مى کنند با آنکه تاویلش را جز خدا کسی نمی داند و ریشه داران در دانش مى گویند ما بدان ایمان آوردیم همه از جانب پروردگار ماست و جز خردمندان کسى متذکر نمى شود (۷)
سوره احقاف
مَا أَدْرِی مَا یُفْعَلُ بِی وَلَا بِکُمْ﴿۹﴾
نمى دانم با من و با شما چه معامله اى خواهد شد (۹)
سوره آل عمران
ذَٰلِکَ بِأَنَّهُمْ قَالُوا لَن تَمَسَّنَا النَّارُ إِلَّا أَیَّامًا مَّعْدُودَاتٍ ۖ وَغَرَّهُمْ فِی دِینِهِم مَّا کَانُوا یَفْتَرُونَ ﴿٢٤﴾
آنان [به پندار خود] گفتند: «هرگز آتش جز چند روزى به ما نخواهد رسید»، و برساختههایشان آنان را در دینشان فریفته کرده است. (۲۴)
سوره نمل
قُلْ لَا یَعْلَمُ مَنْ فِی السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ الْغَیْبَ إِلَّا اللَّهُ وَمَا یَشْعُرُونَ أَیَّانَ یُبْعَثُونَ ﴿۶۵﴾بَلِ ادَّارَکَ عِلْمُهُمْ فِی الْآخِرَةِ بَلْ هُمْ فِی شَکٍّ مِنْهَا بَلْ هُمْ مِنْهَا عَمُونَ ﴿۶۶﴾
بگو هر که در آسمانها و زمین است جز خدا غیب را نمى شناسند و نمى دانند کى برانگیخته خواهند شد (۶۵)نه] بلکه علم آنان در باره آخرت نارساست [نه] بلکه ایشان در باره آن تردید دارند [نه] بلکه آنان در مورد آن کوردلند (۶۶)
سوره احقاف
وَلِکُلٍّ دَرَجَاتٌ مِمَّا عَمِلُوا وَلِیُوَفِّیَهُمْ أَعْمَالَهُمْ وَهُمْ لَا یُظْلَمُونَ ﴿۱۹﴾
و براى هر یک در [نتیجه] آنچه انجام داده اند درجاتى است و تا [خدا پاداش] اعمالشان را تمام بدهد و آنان مورد ستم قرار نخواهند گرفت (۱۹)
سوره انعام
وَلِکُلٍّ دَرَجَاتٌ مِمَّا عَمِلُوا وَمَا رَبُّکَ بِغَافِلٍ عَمَّا یَعْمَلُونَ ﴿۱۳۲﴾
و براى هر یک [از این دو گروه] از آنچه انجام داده اند [در جزا] مراتبى خواهد بود و پروردگارت از آنچه مى کنند غافل نیست (۱۳۲)
سوره اسرا
انْظُرْ کَیْفَ فَضَّلْنَا بَعْضَهُمْ عَلَى بَعْضٍ وَلَلْآخِرَةُ أَکْبَرُ دَرَجَاتٍ وَأَکْبَرُ تَفْضِیلًا ﴿۲۱﴾
ببین چگونه بعضى از آنان را بر بعضى دیگر برترى داده ایم و قطعا درجات آخرت و برترى آن بزرگتر و بیشتر است (۲۱)
سوره نجم
وَمَا لَهُمْ بِهِ مِنْ عِلْمٍ إِنْ یَتَّبِعُونَ إِلَّا الظَّنَّ وَإِنَّ الظَّنَّ لَا یُغْنِی مِنَ الْحَقِّ شَیْئًا ﴿۲۸﴾
و ایشان را به این [کار] معرفتى نیست جز گمان [خود] را پیروى نمى کنند و در واقع گمان در [وصول به] حقیقت هیچ سودى نمى رساند (۲۸)
سوره اسرا
وَلَا تَقْفُ مَا لَیْسَ لَکَ بِهِ عِلْمٌ إِنَّ السَّمْعَ وَالْبَصَرَ وَالْفُؤَادَ کُلُّ أُولَئِکَ کَانَ عَنْهُ مَسْئُولًا ﴿۳۶﴾
و چیزى را که بدان علم ندارى دنبال مکن زیرا گوش و چشم و قلب همه مورد پرسش واقع خواهند شد (۳۶)
ثمره معرفت روی به خدای آوردن است
رابعه عدویه تذکره الاولیاء
گفتند: تو او را که میپرستی میبینی؟
گفت: اگر ندیدمی نپرستیدمی.
تذکره الاولیاء
وی را گفتند: از کجا میآیی؟
گفت: از آن جهان.
گفتند: کجا خواهی رفت؟
گفت: بدان جهان.
گفتند: بدین جهان چه میکنی؟
گفت: نان این جهان میخورم و کار آن جهان میکنم
تذکره الاولیاء ذکر رابعه عدویه
رسول علیه السلام به خواب دیدم که مرا گفت: یا رابعه مرا دوست داری؟ گفتم: یا رسول الله کی بود که تو را دوست ندارد. ولکن محبت حق مرا چنان فروگرفته است که دوستی و دشمنی غیر را جای نماند
تذکره الاولیاء
بعد از مرگ اورا به خواب دیدند. گفتند: حال گوی تا از منکر و نکیر چون رستی؟
گفت: آن جوانمردان در آمدند، گفتند که من ربک؟
گفتم: باز گردید و خدایرا گویید که با چندین هزار هزار خلق پیرزنی ضعیفه را فراموش نکردی؟من که در همه جهان تو را دارم، هرگزت فراموش نکنم. تا کسی را فرستی که خدای تو کیست؟
تذکره الاولیاء
در مناجات میگفت: الهی!کار من و آرزوی من در دنیا از جمله دنیا یاد تو است، و در آخرت از جمله آخرت لقای تواست. از من این است که گفتم. تو هر چه خواهی می کن.
تذکره الاولیاء
و د ر مناجات میگفت: بار خدایا!اگر مرا فردا در دوزخ کنی من فریاد بر آورم که وی را دوست داشتم. با دوست این کنند؟
هاتفی آوازداد: یا رابعه لا تظنی بنا ظن السوء. به ما گمان بد مبر که ما تو را در جوار دوستان خود فرود آریم تا با ما سخن ما میگویی.
تذکره الاولیاء
نقل است که ابراهیم ادهم رضی الله عنه چهار ده سال تمام سلوک کرد تا به کعبه شد. از آنکه در هر مصلا جایی دو رکعت میگزارد تا آخر بدانجا رسید، خانه ندید. گفت: آه! چه حادثه است، مگر چشم مرا خللی رسیده است؟
هاتفی آواز داد: چشم تو را هیچ خلل نیست، اما کعبه به استقبال ضعیفه ای شده است که روی بدینجا دارد.
ابراهیم را غیرت بشورید. گفت: آیا این کیست؟
بدوید. رابعه را دید که میآمد و کعبه با جای خویش شد. چون ابراهیم آن بدید گفت: ای رابعه! این چه شور و کار و بار است که در جهان افگنده ای؟
گفت: شور من در جهان نیفگنده ام. تو شور در جهان افکنده ای که چهار ده سال درنگ کرده ای تا به خانه رسیده ای.
گفت: آری! چهارده سال در نماز بادیه قطع کرده ام.
گفت: تو در نماز قطع کرده ای و من در نیاز.
تذکره الاولیاء
نقل است که یک شب در صومعه نماز میکرد. ماندگی در او اثر کرد در خواب شد. از غایت استغراق حصیر در چشم او شکست. و خون روان شد و او را خبر نبود. دزدی درآمد چادری داشت، برگرفت. خواست که بیرون شود راه در باز نیافت. چادر بنهاد و برفت. راه بازدید. برفت و باز چادر برگرفت، بیامد باز راه نیافت. باز چادر بنهاد. همچنطن چند کرت تا هفت بار از گوشه صومه آواز آمد که: ای مرد! خود را رنجه مدار که او چندین سال است تا خود را به ماسپرده است. ابلیس زهره ندارد، که گرد او گردد! دزدی را کی زهره آن بود که گرد چادراو گردد برورنجه مباش. ای طرار! اگر یک دوست خفته است یک دوست بیدار است و نگاه دارد
تذکره الاولیاء ذکر رابعه عدویه
کار با دل افتادهاست. بکوشید تا دلی بیدار به دست آرید
تذکره الاولیاء
سفیان از رابعه پرسید: بهترین چیزی که بنده به آن به خدای تعالی تقرّب جوید کدام است؟ گفت: آنکه بداند که بنده از دنیا و آخرت غیر وی را دوست نمیدارد.
تذکره الاولیاء
اگر کسی گوید ذکراو در صف رجال چرا کرده ای گویم که خواجه انبیا علیهم السلام میفرماید: ان الله لاینظر الی صورکم الحدیث. کار به صورت نیست به نیت است. کما قال علیه السلام یحشر الناس علی نیاتهم.
تذکره الاولیاء
چون زن در راه خدای مرد بود او را زن نتوان گفت. چنانکه عباسه طوسی گفت: چون فردا در عرصات قیامت آواز دهند که یا رجال! نخست کسی که پای در صف رجال نهد، مریم بود علیها السلام.
تذکره الاولیاء
در توحید، وجود من و تو کی ماند تا به مرد و زن چه رسد
تذکره الاولیاء
نقل است که حسن رابعه را گفت: رغبت کنی تا نکاحی کنیم و عقد بندیم.
گفت: عقد نکاح بر وجودی فروآید. اینجا وجود برخاسته است که نیست خود گشته ام. و هست شده بدو، و همه از آن او ام. و در سایه حکم اوام، خطبه از او باید خواست نه از من.
گفت: ای رابعه! این بچه یافتی؟
گفت: به آنکه همه یافتها گم کردم درو.
حسن گفت: او را چون دانی؟
گفت: یا حسن! چون تو دانی، ما بیچون دانیم.
تذکره الاولیاء
عارف آن بود که دلی خواهد از خدای. چون خدای دلی دهدش، در حال دل به خدای بازدهد تا در قبضه او محفوظ بماند و در ستر او از خلق محجوب بود.
تذکره الاولیاء
صالح مری بسی گفتی که هر که دری میزند زود باز شود.
رابعه یکبار حاضر بود. و گفت: با که گویی که این در بسته است وباز خواهند گشاد. هرگز کی بسته بود تا باز گشایند.
تذکره الاولیاء
نقل است که وقتی یکی را دید که عصابه ای بر سر بسته بود.
گفت: چرا عصابه بسته ای؟
گفت: سرم درد میکند.
رابعه گفت: تو را چند سال است؟
گفت: سی سال است.
گفت: بیشتر عمر در درد و غم بوده ای؟
گفت: نه.
گفت: سی سال تنت درست داشتی، هرگز عصابه شکر برنبستی. به یک شب که درد سرت داد عصابه شکایت درمی بندی.
تذکره الاولیاء
وقتی در فصل بهار در خانه شد وسر فرو برد. خادمه گفت: یا سیده! بیرون آی تا صنع بینی.
رابعه گفت: تو باری درآی تا صانع بینی
تذکره الاولیاء
نقل است که جماعتی از بزرگان بر رابعه رفتند. رابعه از یکی پرسید: که تو خدایرا از بهر چرا پرستی؟
گفت: هفت طبقه دوزخ عظمتی دارد و همه را بدو گذر میباید کرد، ناکام از بیم هراس.
دیگری گفت: درجات بهشت منزلی شگرف دارد، پس آسایش موعود است.
رابعه گفت: به بنده ای بود که خداوند خویش را از بیم و خوف عبادت کند یا به طمع مزد.
پس ایشان گفتند: تو چرا میپرستی خدایرا؟ طمع بهشت نیست؟
گفت: الجار ثم الدار. گفت ما را نه خود تمام است که دستوری داده اند تا او را پرستیم. اگر بهشت و دوزخ نبودی او را اطاعت نبایستی داشت. استحقاق آن نداشت که بی واسطه تعبد او کنند.
تذکره الاولیاء
نقل است که از بزرگان بصره یکی در آمد و بر بالین او نشست و دنیا را مینکوهید سخت. رابعه گفت: تو سخت دنیا دوست میداری. اگر دوستش نمیداری چندینش یاد نکردیی که شکننده کالا خریدار بود. اگر از دنیا فارغ بودی به نیک و بد او نکردتی، اما از آن یاد میکنی که من احب شیا اکثر ذکره، هر که چیزی دوست دارد ذکر آن بسی کند.
تذکره الاولیاء
گفتی: الهی ما را از دنیا هر چه قسمت کرده ای به دشمنان خود ده و هر چه از آخرت قسمت کرده ایی به دوستان خود ده که مرا تو بسی.
تذکره الاولیاء
گفتی: خداوندا!اگر تو را از بیم دوزخ میپرستم در دوزخم بسوز، و اگر به امید بهشت میپرستم، بر من حرام گردان. و اگر برای تو تو را میپرستیم، جمال باقی دریغ مدار.
تذکره الاولیاء
در مناجات یک شب میگفت: یا رب!دلم حاضر کن، یا نماز بی دل بپذیر.
تذکره الاولیاء
گوید: اگر همه دنیا از آنِ مردی بود، آن مرد به آن غنی نبود. گفتند چگونه است؟ گفت: زیرا دنیا فنا پذیرد.
طبقات الاولیا ذکر رابعه عدویه
رابعه عدویه در حالت انس بجایی رسید که میگفت خداوندا در دنیا مرا ذکر تو بس و در عقبی مرا دیدار تو بس
کشف الاسرار میبدی
رابعه عدویه را میآید که همه شب بیدار بودی، پاس دل داشتی تا صبح صادق بدمیدی
کشف الاسرار میبدی
رابعه عدویه را میآید که از قافله منقطع شد در بادیهای حیران و سرگردان در آن بیابان زیر مغیلانی فرو آمده، سر بر زانوی حسرت نهاده، همی گوید: الهی، غریبم و بیمار و درویش، غمگین و تنها و دلریش، از غیب آوازی شنید که: تستوحشین و انا معک؟ چه اندوه بری، و چون تنهایی؟ نه من با توام حاضر دل و مونس جان توام؟ غریب کی باشی؟ و من وطن توأم درویش چون باشی؟ و من وکیل توأم، زبان حال آن ضعیفه از سر ناز و دلال خبر میدهد.
گر شوند این خلق عالم سر بسر خصمان من
من روا دارم نگارا چون تو باشی آن من
کشف الاسرار میبدی
چون وقت مرگش در آمد مردمان بیرون شدند و در فراز کردند. آوازی شنیدند که: یا ایتها النفس المطمئنه ارجعی الی ربک راضیه آلایه. زمانی بود هیچ آواز نیامد. در باز کردند، جان بداده بود.
تذکره الاولیاء
در قلب تو تجلی کرد آن که زوال ندارد و جاویدان است و ارزش والای ما در نهان های ازلی وارد شد.
اگر چه چشم ها از ادراک آن عاجز است و در حجاب مانده است، ولی با نشانه ها و مثال ها می توان آن را درک کرد.
در حالی که برای دل همیشه آشکار است، همان دلی که خدا را از ازل پیوسته رؤیت می کرده است.
ابن عربی
بدان ذلت و افتقار [نیازمند گردیدن، احتیاج] از عالم کون، جز از جانب خدای تعالی نمی باشد.
پس هر کس که نزد غیرخدا تذلل و افتقار کند و بر او تکیه نماید و در هر کار بدو آرام و سکون گیرد، او بُت پرست است و آن را که بدو افتقار می ورزد، بُت نامیده می شود
فتوحات مکیه، ۲۷۵:۱۵۵ ابن عربی
هرچه برای خدا کنی اخلاصست و هرچه برای خلق کنی ریا.
ابوالحسن خرقانی
حسین منصور را پرسیدند که تو بر کدام مذهبی؟ گفت: «أنا علی مذهبِ ربّی» گفت: من بر مذهب خداام زیرا که هر که بر مذهبی بود که آن مذهب نه پیروی بود، مُختلط باشد؛ و بزرگان طریقت را پیر خود خدای تعالی بود؛ پس بر مذهب خدا باشند و مخلص باشند نه مختلط. اختلاط توقف است و اخلاص ترقی و اخلاص در طالب خود شرط است
عین القضات همدانی
غیب، باطن تو و شهادت، ظاهر توست
نفائس العرفان، رساله حکمت حاتمی، ص ۸۸
ابن عربی
مگو که روز چنین کردم و شب چنان کردم، الا بگو که آن خداوندی که روز را منور کرد و شب را مستر کرد به عنایت خویش و بخشش خویش بر دل و دیدۀ من رحمت کرد.
مجالس سبعه مولانا
«دوست داشتن ِ عمل برای خَلق، ریا بوَد. و عمل کردن برای خلق، شِرک بود. و اخلاص آن بود که حق -تعالی- تو را از این دو خصلت نگه دارد، ان شاء الله تعالی.
تذکره الاولیاء ذکر فضیل بن عیاض
علامت محبت حق آن است که ترک کند هرچه او را از خدای شاغل است تا او ماند و شغل خدای و بس.
ذالنون مصری تذکره الاولیاء
اَلتَّوَکُلُّ عَلَى اللّهِ نَجاةً مِنْ کُلِّ سوءٍ وَحِرْزٌ مِنْ کُلِّ عَدُوٍّ؛
بحارالأنوار ۷۸/۷۹/۵۶
. غررالحکم ۵/۴۲۵/۹۰۲۸
کنزالعمال ۳/۱۰۳/۵۶۹۳
جامع الأخبار ص۳۲۲
فال بد زدن شرکاستوهیچکسازمانیستمگراینکهبهنحوىدستخوش فال بد زدن مىشود، اما خداوند با توکل به او آن را از بین مىبرد.
سنن ابن ماجه۲/۱۱۷۰/۳۵۳۸
لَمّا سُئِلَ عَنْ قَوْلِهِ تَعالى: (وَمَنْ یَتَوَکَّلْ عَلَى اللّهِ فَهُوَ حَسْبُهُ) ـ: اَلتَّوَکُّلُ عَلَى اللّهِ دَرَجاتٌ، مِنْها أَنْ تَتَوَکَّلَ عَلَى اللّهِ فى اُمورِکَ کُلِّها فَما فَعَلَ بِکَ کُنْتَ عَنْهُ راضیا تَعْلَمُ أنَّهُ لایَألوکَ خَیْرا وَفَضْلاً وَتَعْلَمُ أَنَّ الْحُکْمَ فى ذلِکَ لَهُ فَتَوَکَّلْ عَلَى اللّهِ بِتَفویضِ ذلِکَ إِلَیْهِ وَثِقْ بِهِ فیها وَفى غَیْرِها؛
کافى ۲/۶۵/۵
امالى طوسى۵۸۵/۱۲۱۰
الإمامُ علیٌّ علیه السلام :
الإیمانُ لَهُ أرکانٌ أربعَةٌ : التَّوکُّلُ علَى اللّه ِ ، و تَفویضُ الأمرِ إلَى اللّه ِ ، و الرِّضا بِقَضاء اللّه ِ ، و التِّسلیمُ لأمرِ اللّه ِ عَزَّ و جلَّ .
ایمان چهار رکن دارد: توکّل بر خدا، وا گذارى کار به خدا، راضى بودن به قضاى خدا و تسلیم بودن در برابر فرمان خداوند عزّ و جلّ.
الکافی : ۲/۴۷/۲.
امام علی
التَّوکُّلُ خَیرُ عِمادٍ
توکّل، بهترین تکیه گاه است
غرر الحکم : ۴۹۲
امام علی
التَّوکُّلُ بِضاعَةٌ
توکل سرمایه است
غرر الحکم : ۲۴۹
امام علی
التَّوکُّلُ حِصنُ الحِکمَةِ
توکل دژ حکمت است
غرر الحکم : ۵۴۴.
امام علی
صَلاحُ العِبادَةِ التَّوکُّلُ
درستی عبادت به توکل است
غرر الحکم : ۵۸۰۲.
امام علی
فی التَّوکُّلِ حَقیقَةُ الإیقانِ
حقیقت یقین در توکل است
.غرر الحکم : ۶۴۸۴.
جَبرئیلُ علیه السلام :
العِلمُ بأنّ المَخلوقَ لا یَضُرُّ و لا یَنفَعُ ، و لا یُعطی و لا یَمنَعُ ، و استِعمالُ الیَأسِ مِن الخَلقِ ، فإذا کانَ العَبدُ کذلکَ لَم یَعمَلْ لأحَدٍ سِوَى اللّه ِ ، و لَم یَرْجُ و لَم یَخَفْ سِوَى اللّه ِ ، و لَم یَطمَعْ فی أحَدٍ سِوَى اللّه ِ ، فهذا هُو التَّوکُّلُ .
دانستن این مطلب که مخلوق نه زیانى مى زند و نه سودى مى رساند، نه مى دهد و نه جلوگیرى مى کند، و چشم امید برکندن از خلق. هرگاه بنده چنین باشد، دیگر براى احدى جز خداوند کار نمى کند و امید و بیمش از کسى جز خداوند نیست و چشم طمع به هیچ کس جز خدا ندارد. این است توکّل.
معانی الأخبار : ۲۶۱/۱ ، انظر تمام الحدیث فی بحار الأنوار : ۷۷/۲۰/۴.
امام علی
التَّوکُّلُ التَّبَرِّی مِن الحَولِ و القُوَّةِ ، و انتِظارُ ما یَأتی بِهِ القَدَرُ .
توکّل، مبرّا شدن از نیرو و توانایى [خود] و چشم به راه مقدّرات بودن است.
.غرر الحکم : ۱۹۱۶
امام علی
حَسبُکَ مِن تَوکُّلِکَ أن لا تَرى لِرِزقِکَ مُجرِیا إلاّ اللّه َ سُبحانَهُا
از توکّلت تو را همین بس که براى خود روزى رسانى جز خداوند سبحان نبینى
غرر الحکم : ۴۸۹۵.
امام صادق
أن لا تَخافَ مَعَ اللّه ِ شَیئا
توکل یعنی اینکه با [وجود] خدا از چیزى نترسى.
بحار الأنوار : ۷۱/۱۵۶/۷۴.
امام صادق
مِن التَّوَکُّلِ أن لا تَخافَ مَع اللّه ِ غَیرَهُ .
نشانه] توکّل این است که با وجود خدا از غیر او نترسى.
بحار الأنوار : ۷۱/۱۵۸/۷۵.
امام صادق
أدنى حَدِّ التَّوَکُّلِ أن لا تُسابِقَ مَقدورَکَ بِالهِمَّةِ ، و لا تُطالِعَ مَقسومَکَ ، و لا تَستَشرِفَ مَعدومَکَ ، فتَنقُضَ بأحَدِهِما عَقدَ إیمانِکَ و أنتَ لا تَشعُرُ
کمترین مرتبه توکّل این است که سعى نکنى بر آنچه برایت مقدّر شده پیشى بگیرى [و آن را پیش از وقتْ طلبى] و به سوى آنچه [از روزى که ]قسمت توست نشتابى و به آنچه به تو نمى رسد چشم ندوزى، تا در نتیجه، با یکى از این کارها، ندانسته، رشته ایمان خود را از هم بگسلى.
بحار الأنوار : ۷۱ / ۱۴۷ / ۴۲.
امام صادق
الکافى امام صادق علیه السلام فرمود : هیچ چیز نیست، مگر اینکه حدّى دارد. عرض کردم: فدایت شوم، حدّ توکل چیست؟ فرمود: یقین. عرض کردم: حدّ یقین چیست؟ فرمود: اینکه از چیزى جز خدا نترسى.
الکافی : ۲/۵۷/۱.
پیامبر گرامی اسلام
کسانی از امّت من بى حساب وارد بهشت مى شوند. آنان کسانى هستند که تعویذ و رُقیه نمى بندند و فال بد نمى زنند و به پروردگارشان توکّل مى کنند.
کنز العمّال : ۵۶۸۳.
نمرود به وسیله منجنیق را ابراهیم به طرف آتش پرتاب شد . جبرئیل خود را به ابراهیم، که در میان هوا بود، رساند و گفت: آیا حاجتى دارى؟ ابراهیم فرمود: به تو نه خداوند مرا بس است و او نیکو حمایتگرى است.
بحار الأنوار : ۷۱/۱۵۵/۷۰.
وقتى ابراهیم را با منجنیق پرتاب کردند، جبرئیل در میان هوا خود را به او رساند و گفت: اى ابراهیم آیا از من خواسته اى دارى؟ ابراهیم علیه السلام گفت: از تو، نه، اما از پروردگار عالمیان چرا
تفسیر القمّی : ۲/۷۳
امام علی
التَّوکُّلُ مِن قُوَّةِ الیَقینِ
توکّل [ناشى] از نیرومندى یقین است.
غرر الحکم : ۶۹۹.
امام علی
بِحُسنِ التَّوکُّلِ یُستَدَلُّ على حُسنِ الإیقانِ .
از توکّل راستین به یقین راستین پى برده مى شود.
غرر الحکم : ۴۲۸۶.
امام علی
حُسنُ تَوکُّلِ العَبدِ علَى اللّه ِ على قَدرِ ثِقَتِهِ بهِ .
نیکویى توکّل بنده به خدا، به اندازه اطمینانش به خداست
غرر الحکم : ۴۸۳۲.
امام علی
یَنبَغی لِمَن رَضِیَ بقَضاءِ اللّه ِ سبحانَهُ أن یَتَوکَّلَ علَیهِ
سزاوار است کسى که به قضاى خدا رضایت داده به او توکّل کند.
غرر الحکم : ۱۰۹۳۶.
امام صادق
ثِقْ باللّه ِ تَکُن مُؤمِنا
خدا اعتماد کن، تا مؤمن باشى
بحار الأنوار : ۷۱/۱۳۵/۱۵.
پیامبر گرامی اسلام
مَن أحَبَّ أن یَکونَ أقوَى النّاسِ فلْیَتَوکَّلْ علَى اللّه ِ تعالی
هرکه دوست دارد نیرومندترین مردم باشد، باید به خدا توکّل کند
جامع الأخبار : ۳۲۱/۹۰۴
امام علی
أصلُ قُوَّةِ القَلبِ التَّوکُّلُ علَى اللّه ِ
منشأ قوّت قلب، توکّل به خداست.
غرر الحکم : ۳۰۸۲.
امام علی
مَن کانَ مُتَوکِّلاً لَم یَعدِمِ الإعانَةَ
کسى که اهل توکّل باشد کمک [خداوند] را از دست نمى دهد.
غرر الحکم : ۸۱۲۸.
امام علی
مَن تَوکَّلَ علَى اللّه ِ أضاءَت لَهُ الشُّبُهاتُ
هرکه به خدا توکّل کند، [تاریکى] شبهات برایش روشن شود
غرر الحکم : ۸۹۸۵.
امام علی
لَیسَ لِمُتَوَکِّلٍ عَناءٌ
براى هیچ توکّل کننده اى رنجى نیست
غرر الحکم : ۷۴۵۱.
امام علی
کَیفَ یَتَخَلَّصُ مِن عَناءِ الحِرصِ مَن لَم یَصدُقْ تَوکُّلُهُ
چگونه از رنج آزمندى برهد کسى که توکّلش درست و راستین نیست
غرر الحکم : ۷۰۰۷.
امام علی
الاتِّکالُ علَى القَضاءِ أروَحُ
توکّل کردن به قضا[ى خداوند ]آسایش بخش تر است
غرر الحکم : ۱۳۱۸.
امام علی
یا أیُّها النّاسُ، تَوَکَّلوا علَى اللّه ِ وثِقُوا بهِ ؛ فإنّهُ یَکفی مِمَّن سِواهُ
اى مردم! به خدا توکّل و اعتماد کنید؛ زیرا که او [انسان را] از ماسواى خود بى نیاز مى کند.
کنز العمّال : ۸۵۱۳.
امام علی
الثِّقَةُ باللّه ِ حِصنٌ لا یَتَحَصَّنُ فیهِ إلاّ مُؤمنٌ أمِینٌ
اعتماد به خدا، دژى است که کسى جز مؤمن امین در آن پناه نگیرد
بحار الأنوار : ۷۸/۷۹/۵۶.
امام علی
الثِّقَةُ باللّه ِ أقوى أمَلٍ
اعتماد به خدا، محکم ترین امید است.
غرر الحکم : ۶۰۵.
امام علی
مَن وَثِقَ باللّه ِ أراهُ السُّرورَ ، و مَن تَوَکَّلَ علَیهِ کَفاهُ الاُمورَ
هر که به خدا اعتماد کند، خداوند شادمانى نشانش دهد و هر که به او توکّل کند، خداوند کارهایش را کفایت کند.
جامع الأخبار : ۳۲۲/۹۰۵
امام باقر
مَن تَوَکَّلَ علَى اللّه ِ لا یُغلَبْ ، و مَنِ اعتَصمَ باللّه ِ لا یُهزَمْ
آنکه به خدا توکّل کند، مغلوب نشود و آنکه به خدا توسّل جوید، شکست نخورد.
جامع الأخبار : ۳۲۲/۹۰۷.
امام محمد باقر
مَن هذا الّذی سَألَ اللّه َ فلَم یُعطِهِ ؟ أو تَوکَّلَ علَیهِ فلَم یَکفِهِ ؟ أو وَثِقَ بهِ فلَم یُنجِهِ ؟
کیست که از خدا خواسته باشد و خدا به او نداده باشد؟یا بر خدا توکّل کرده باشد و او کفایتش ننموده باشد؟یا به او اعتماد کرده باشد و خدا نجاتش نداده باشد؟
بحار الأنوار : ۷۸/۱۸۳/۸.
امام جواد
الثِّقَةُ باللّه ِ تعالى ثَمَنٌ لِکُلِّ غالٍ ، و سُلَّمٌ إلى کُلِّ عالٍ
اعتمادِ به خداوند متعال، بهاى هر چیز گرانى است و نردبان رسیدن به هر بلندایى.
بحار الأنوار : ۷۸/ ۳۶۴/ ۵.
لُقمانُ علیه السلام :
یا بُنَیَّ ، ثِقْ باللّه ِ عَزَّ و جلَّ ثُمّ سَلْ فی النّاسِ : هَل مِن أحَدٍ وَثِقَ باللّه ِ فلَم یُنجِهِ ؟! یا بُنَیَّ ، تَوَکَّلْ علَى اللّه ِ ثُمّ سَلْ فی النّاسِ : مَن ذا الّذی تَوَکَّلَ علَى اللّه ِ فلَم یَکفِه
.لقمان فرمود : فرزندم به خداوند عزّ و جلّ اعتماد کن و آنگاه در میان مردم پرس و جو کن [ببین ]آیا کسى هست که به خدا اعتماد کرده باشد و خداوند او را نجات نداده باشد؟ فرزندم به خدا توکّل کن و سپس در میان مردم پرسش کن که: کیست که به خدا توکّل کرده و خداوند کفایتش نکرده باشد
بحار الأنوار : ۷۱/۱۵۶/۷۳
پیامبر گرامی اسلام
لَو أنّ النّاسَ کُلَّهُم أخَذوا بهذهِ الآیَةِ لَکَفَتهُم : «وَ مَن یَتَوکَّلْ علَى اللّه ِ فَهُوَ حَسْبُهُ إنَّ اللّه َ بالِغُ أمْرِهِ» .
اگر همه مردم به این آیه عمل مى کردند ، آنان را بسنده بود: «و هر که به خدا توکّل کند ، همو او براى وى بس است، همانا خدا به انجام رساننده فرمان خود است
کنز العمّال : ۵۶۹۳.
پیامبر گرامی اسلام
آله : لَو أنَّکُم تَتَوکَّلونَ علَى اللّه ِ حَقَّ تَوَکُّلِهِ لَرَزقَکُم کما یَرزُقُ الطَّیرَ ، تَغدو خِماصا و تَرُوحُ بِطانا .
اگر شما، چنان که باید، به خدا توکّل کنید، خداوند همان گونه که پرنده را روزى مى دهد؛ با شکم خالى مى رود و با شکم پر بر مى گردد، شما را نیز روزى مى دهد.
کنز العمّال : ۵۶۸۴
پیامبر گرامی اسلام
مَن تَوَکَّلَ و قَنَعَ و رَضِیَ کُفِیَ المَطلَبَ
هر که توکّل کند، و قانع و راضى باشد، خواسته هایش کارسازى شود.
بحار الأنوار : ۷۱/۱۵۴/۶۶.
امام علی
أیُّها النّاسُ، تَوَکَّلوا علَى اللّه ِ وثِقُوا بهِ فإنّهُ یَکفی مِمَّن سِواهُ
گشود.
اى مردم! بر خدا توکّل کنید و به او اعتماد نمایید؛ زیرا او از همه چیز بى نیاز مى سازد.
شرح نهج البلاغة : ۲/۲۷۰.
امام علی
التَّوَکُّلُ کِفایَةٌ
توکّل بر خدا، کارساز همه امور است
غرر الحکم : ۷۲.
امام علی
التَّوَکُّلُ کِفایَةٌ شَریفَةٌ لِمَنِ اعتَمَدَ علَیهِ .
توکّل بر خدا، کارساز ارزنده اى است براى کسى که به آن تکیه کند.
غرر الحکم : ۱۵۵۹.
امام علی
تَوَکَّلْ علَى اللّه ِ سبحانَهُ ، فإنَّهُ قَد تَکفَّلَ بکِفایَةِ المُتَوَکِّلینَ علَیهِ
خداوند سبحان توکّل کن؛ زیرا که او کارسازى توکّل کنندگانِ به خود را ضمانت کرده است.
.غرر الحکم : ۴۵۰۴.
امام علی
اللّهُمّ إنّکَ آنَسُ الآنِسِینَ(المُؤانِسِینَ)لأولیائکَ،و أحضَرُهُم بِالکِفایَةِ لِلمُتَوَکِّلینَ علَیکَ
خداوندا تو براى دوستان خود دل آرامترین انیسانى و آماده ترین آنها براى کارسازى امور توکّل کنندگان بر خود مى باشى
نهج البلاغة : الخطبة ۲۲۷.
امام صادق
مَن اُعطِیَ التَّوَکُّلَ اُعطِیَ الکِفایَةَ . ثُمّ قالَ : أ تَلَوتَ کِتابَ اللّه ِ عَزَّ و جلَّ «و مَن یَتَوکَّلْ علَى اللّه ِ فَهُوَ حَسْبُهُ»
به هر که توکّل داده شود، بسندگى داده شود. سپس فرمود: آیا کتاب خداوند عزّ و جلّ را تلاوت کرده اى: «و هر که به خدا توکّل کند او براى وى بس است»
الکافی : ۲/۶۵/۶
امام جواد
منِ انقَطَعَ إلى غَیرِ اللّه ِ وَکَلَهُ اللّه ُ إلَیهِ
هر که به غیر خدا رو کند، خداوند او را به همان وا گذارد
الدرّة الباهرة : ۳۹.
امام کاظم
التَّوَکُّلُ علَى اللّه ِ دَرَجاتٌ ؛ مِنها أن تَتَوکَّلَ علَى اللّه ِ فی اُمورِکَ کُلِّها ، فما فَعلَ بِکَ کُنتَ عَنهُ راضِیا ، تَعلَمُ أنّهُ لا یَألُوکَ خَیرا و فَضلاً ، و تَعلَمُ أنّ الحُکمَ فی ذلکَ لَهُ ، فتَوکَّلْ علَى اللّه ِ بِتَفویضِ ذلکَ إلَیهِ ، و ثِقْ بهِ فِیها و فی غَیرِها .
توکّل کردن به خداوند درجاتى دارد: یکى از آنها این است که در تمام کارهایت به خدا توکّل کنى و هر چه با تو کرد از او راضى و خشنود باشى و بدانى که او نسبت به تو از هیچ خیر و تفضّلى کوتاهى نمى کند و بدانى که در این باره حکم، حکم اوست، پس با وا گذارى کارهایت به خدا بر او توکّل کن و در آن کارها و دیگر کارها به او اعتماد داشته باش.
الکافی : ۲/۶۵/۵.
امام رضا
التَّوکُّلُ دَرَجاتٌ ؛ مِنها أن تَثِقَ بهِ فی أمرِکَ کُلِّهِ فیما فَعَلَ بِکَ ، فما فَعَلَ بِکَ کُنتَ راضِیا ، و تَعلَمُ أنّهُ لَم یَألُکَ خَیرا و نَظَرا ، و تَعلَمُ أنّ الحُکمَ فی ذلکَ لَهُ ، فتَتَوکَّلُ علَیهِ بِتَفویضِ ذلکَ إلَیهِ . و مِن ذلکَ الإیمانُ بِغُیوبِ اللّه ِ الّتی لَم یُحِطْ عِلمُکَ بِها ، فوَکَلتَ عِلمَها إلَیهِ و إلى اُمَنائهِ علَیها ، و وَثِقتَ بهِ فِیها و فی غَیرِها .
توکّل درجاتى دارد: یکى از آنها این است که در همه کارهایت در آنچه با تو کند به او اعتماد کنى و به آنچه با تو کند خشنود باشى و بدانى که او از هیچ خیر و نظر لطفى درباره تو کوتاهى نمى کند و بدانى که در این باره حکم، حکم اوست . پس با وا گذارى این امور به خدا بر او توکّل کن. یکى دیگر از درجات توکّل، این است که به غیب هاى خدا که در علم تو نگنجد ایمان داشته باشى و علم آنها را به او و به اُمناى او بر آن ها وا گذارى و در این غیب ها و جز آنها به او اعتماد کنى.
تحف العقول : ۴۴۳.
پیامبر گرامی اسلام
لا تَتَّکِلْ إلى غَیرِ اللّه ِ فیَکِلَکَ اللّه ُ إلَیهِ .
به کسى غیر از خدا تکیه نکن، که خداوند تو را به همو وا مى گذارد.
.مستدرک الوسائل : ۱۱/۲۱۷/۱۲۷۹۰.
پیامبر گرامی اسلام
مَنِ انقَطَعَ إلَى الدُّنیا وَکَلَهُ اللّه ُ إلَیها
هر که به دنیا رو کند، خداوند او را به آن وا گذارد
.کنز العمّال : ۵۶۹۳
مناجات امام علی
إلهی ، هَبْ لِی کَمالَ الانقِطاعِ إلَیکَ ، و أنِرْ أبصارَ قُلوبِنا بِضِیاءِ نَظَرِها إلَیکَ .
معبودا کمال رویکرد به خودت را ارزانیم دار و دیدگان دل هاى ما را با نور نگاهشان به خودت روشنایى بخش.
بحار الأنوار : ۹۴/۹۹/۱۳.
پیامبر گرامی اسلام
مَنِ انقَطَعَ إلَى اللّه ِ کَفاهُ اللّه ُ کُلَّ مَؤونَةٍ ، و مَنِ انقَطَعَ إلَى الدُّنیا وَکَلَهُ اللّه ُ إلَیها .
هر که به خدا رو کند، خداوند هر زحمتى را از دوش او بردارد و هرکه به دنیا رو کند، خداوند او را به آن وا گذارد.
بحار الأنوار : ۷۷/۱۷۸/۱۰.
امام علی
و ألْجِئْ نَفسَکَ فی اُمورِکَ کُلِّها إلى إلهِکَ ؛ فإنّکَ تُلجِئُها إلى کَهفٍ حَریزٍ ، و مانِعٍ عَزیزٍ .
در همه کارهایت خود را در پناه خداى خویش در آور؛ زیرا با این کار، خویشتن را در پناهگاهى نفوذ نا پذیر و در پسِ مانعى استوار در آورده اى
نهج البلاغة : الکتاب ۳۱
امام علی
اللّهُمّ إنّکَ آنَسُ الآنِسِینَ(المُؤانِسِینَ)لأولیائکَ،و أحضَرُهُم بِالکِفایَةِ لِلمُتَوَکِّلینَ علَیکَ
خداوندا! تو براى دوستان خود دل آرامترین انیسانى و آماده ترین آنها براى کارسازى امور توکّل کنندگان بر خود مى باشى...
نهج البلاغة : الخطبة ۲۲۷.
خداوند هرگز در صورت واحدی برای دو شخص تجلی نمی کند و نیز دوبار در یک صورت تجلی نمی نماید و دو شخص را در یک تجلی شریک نمی سازد.
شیخ محیی الدین بن عربی
فتوحات مکیه ، جلد ۱ ، صفحه ۱۶۴
بنده باید بر این اعتقاد باشد که اعمالش او را به مقامات واصل نمیگرداند بلکه رحمت خدا باعث وصول او به مقامات است که به بنده توفیق عمل و توانایی بر انجام آن را عطا میکند.
همانا داخل شدن به بهشت نیز بهوسیلهٔ رحمت خدا ممکن است.
رسول خدا - صلی الله علیه و سلم- میفرمایند: «احدی بوسیلهٔ اعمالش به بهشت داخل نمیگردد.»
پرسیدند: حتی شما یا رسول الله؟
فرمودند: «و حتی من، مگر اینکه خداوند به رحمتش مرا در بر میگیرد.»
شیخ الاکبر محییالدین ابن العربی
مواقع النجوم
در نفوس خویش محبتی به خدا می یابند و مدعی می شوند که از محبوبان خدایند،خداوند هم آنان را مبتلا می کند و به آزمایششان می کشد.
فتوحات مکّیّه،باب۱۷۸:معرفت مقام محبت،بخش۱۱۵ از فتح مکی
همانطور که اصل فرود آمدن «کتاب»، از جانب خدا بر «انبیا» می باشد، فرود آمدن «#فهم» هم از جانب خدا بر «دل های بعضی از مؤمنان» می باشد!
... علی بن ابی طالب «ع» در این باره چنین فرموده است: «آن (فرود آمدن فهم بر دل ها) فهمی است که خداوند آن را به هر کس از بندگانش که بخواهد دربارهٔ این قرآن عطا می فرماید!», می بینیم آن را عطایی از جانب خدا نامیده است که از آن عطا تعبیر به «فهم از جانب خدا» می گردد!
فتوحات مکیه، ۳۶۴-۳۶۵: ۵۴
اندوه های زندانی، محی الدین ابن عربی، ص ۴۱
ابن عربی عالم را نسبت به حق ، مانند نسبت سایه به صاحب سایه می داند ،همانطور که سایه نسبت به صاحب سایه وجود جداگانه ای ندارد ،
عالم نیز همین حکم را دارد ، یعنی وجودی ندارد مگر به وجود حق.
چشم من جز سیمای او ندید و گوشم غیر سخن او را نشنید.
ابن عربی
هر کس الله را به سبب فکر و قوهی عقل طلب کند، از معرفت به حق بر او فائدهای حاصل نمیشود. چگونه کسی که مثل و نظیر قبول میکند کسی را که نه مثل و نه نظیر برای او هست را طلب میکند
ابن عربی
رسائل، کتاب التراجم، باب ترجمة الثبات، ص ۲۲۰.
حضرت داوود علیه السلام نقل شده که در مناجات با خداوند از فلسفه آفرینش پرسیده است و خداوند در پاسخ وی، آن را بازگو فرموده است.
کنت کنزاً مخفیاً فأحببت أن أعرف فخلقت الخلق لکی أعرف
(من گنج پنهان بودم. دوست داشتم که آشکار شوم. پس خلق را آفریدم تا شناخته شوم)
فصوص الحکم ابن عربی، ج۲، ص۱۱۲.
حق تعالی با "الفاظ" مناجات نمی شود
بلکه با "حضور با او"
مناجات می شود.......
ابن عربی
فتوحات مکیه
ابن العربی:نزول قرآن همیشگی است و من این امر را در بدایت سلوکم تجربه کردم.
قرآن کریم با کنار نهادن پرده ها و حجاب های درونی به صورت آیه آیه بر تو نازل می شود، من این را آن زمانی که در بدایت امر بودم، در نفس و سلوک خویش تجربه نمودم... حتی اگر اعجمی(غیر عرب) باشند و زبان عربی را هم ندانند، قرآن را به زبان عربی در مصاحف تکلم می نمایند.خداوند مرا بدون واسطه در چندین واقعه و خواب در مکه و دمشق مورد خطاب قرار داد و فرمود که بندگانم را نصیحت و اندرز ده و من هم آنان را به شاهراه محکم و صراط استوار راهنمایی و ارشاد می کردم ، و چون دیدم ورود در سلوک الی الله بسیار عزیز و ارجمند است ، کوتاهی ورزیده و عزم آن کردم که به خویش مشغول باشم و خلایق را بر آنچه هستند واگذرادم ، در مکه خوابی دیدم که حق متعال به من فرمود من از تو عملی را نمی پذیرم مگر آنکه بندگانم را پند و اندرز دهی ، پس بندگانم را اندرز و نصیحت کن! از این روی متصدی آن کار شده و خود را مورد سهام قرار دادم ، تا برای مردمان راه روشن سلوک را بیان سازم و آفات و آسیب های آن راه را از هر صفتی به آنان می رسد- یعنی از جهت فقها و فقرا و صوفیه و عوام- برایشان آشکار کنم. بنابراین هرکس که کمر مخالفت با مرا بست و کوشش در هلاکتم کرد ، خداوند مرا بر آنکس پیروز گردانید و به رحمت و فضلش مرا حفظ و نگاهداری فرمود.
شیخ محیی الدین بن عربی
فتوحات مکیه ، جلد ۱ ، صفحه ۱۳۵
سوگند به خدا از آن حرفی [در کتاب فتوحات مکیه] ننوشتم مگر اینکه از املای الهی و القای ربانی یا الهام روحانی در قلب کیانی بوده است ، با اینکه نه رسل متشرعیم نه انبیای مکلف ، زیرا رسالت تشریع و نبوت تکلیف با رسول خدا محمد صلی الله علیه و آله پایان پذیرفت و انقطاع یافت و بعد از وی نه رسولی باشد نه نبیی که تشریع کند و تکلیف فرماید..
شیخ محیی الدین بن عربی
فتوحات مکیه ، جلد ۳ ، صفحه ۴۵۶
شیخ ابومدین می گفت: مرید ، مرید نخواهد شد تا این که هر چیز را که بخواهد در قرآن بیابد.
شیخ محیی الدین بن عربی
فتوحات مکیه ، باب ۲۵ ، دفتر ۲۱
#بنده_خدا نخواهی بود، اگر به چیزی جز او رو کنی
نفائس العرفان، رساله حکمت حاتمی، ص ۸۰
تا وقتی که حق و صفات حق را نشناسی، نتوانی سر و آیات او را در خود بینی
نفائس العرفان، رساله حکمت حاتمی، ص ۸۰
بدان ذلت و افتقار [نیازمند گردیدن، احتیاج] از عالم کون، جز از جانب خدای تعالی نمی باشد.
پس هر کس که نزد غیرخدا تذلل و افتقار کند و بر او تکیه نماید و در هر کار بدو آرام و سکون گیرد، او بُت پرست است و آن را که بدو افتقار می ورزد، بُت نامیده می شود
فتوحات مکیه، ۲۷۵:۱۵۵ ابن عربی
ابن عربی قدس الله سره:
خداوند دائم بر قلبها تجلی میکند و تنوع خاطرات نفسانی بدلیل همین اختلافات تجلی الهی است
عوالم خیال،ص۱۲۷
خداوند خلقی دشمن تر از عالمان علوم رسمی،در مقابل اهل الله نیافریده است.. اینان نسبت به این طایفه همانند فرعونیان اند در برابر رسولان علیهم السلام .
ابن عربی قدس الله سره العزیز
فتوحات مکیه، باب54:معرفت اشارات_معارف_، بخش26
پیامبر گرامی اسلام
اِنّ الله لایَنظُرُ الی صُوَرِکُم وَ اعمالِکُم وَ اِنّما یَنظُرُ اِلی قُلوبِکُم و نِیّاتِکم.
خداوند به شکل و قیافة شما نظر نمیکند بلکه توجه او تنها به دلها و نیّتهای شماست
. (جامع الاخبار، ص ١١٧)
امام علی
حُسنُ النِّیّةِ جَمالُ السّرائِرِ.
حُسن نیت، زیبائی باطن انسان است.
(فهرست غرر، ص ٣٩٨)
امام علی
اَلرّاضی بفِعْلِ قَوْمٍ کَالدّاخِلِ فیهِ مَعَهُم.
کسی که از عَمل قومی راضی و خشنود باشد، همانند کسی است که آن عمل را مرتکب شده است.
(نهچ البلاغه، کلمة ٨٤٦
ـ امام حسن مجتبی(ع):
أَسلَمُ القُلوُبِ ما طَهُرَ مِنَ الشُّبُهاتِ.
سالمترین دلها آن دلی است که از آلودگیهای شک و شبهه پاکیزه باشد. (تحفالعقول، ص ٢٣٨)
امام علی(
لایَکمُلُ صالِحُ العَملِ اِلاّ بِصالِحِ النِّیّةِ.
عمل صالح جز با نیّت صالح به حد کمال نمیرسد
.(فهرست غرر، ص ٣٩٩)
امام جعفر صادق
صاحبُ النِّیّةِ الصّادِقَةِ صاحبُ القَلبِ السَّلیمِ.
آن کس که قلب سالم و سلیم دارد نیّتش خالص و صادقانه خواهد بود.
(سفینه، ج ٢، ص ٦٢٨)
پیامبر اسلام
إنّ بِالنِّیاتِ خُلِّدَ اَهلُ الجَنّةِ فی الجَنّةِ و اَهلُ النّارِ فی النّارِ.
خاطر حُسن نیّت و سوء نیّت است که بهشتیان در بهشت و جهنمیان در جهنم مخلّد و جاویدان گشتهاند.
(بحار، ج ٧٠، ص ٢١٢)
امام علی
عَلی قَدرِ النِّیةِ تکونُ مِنَ الله العَطِیَّة
فضل و رحمت الهی برای هر کس بر حسب نیّت و اهداف او است.
(فهرست غرر، ص ٣٩٩)
امام علی
عَوِّد نفسَکَ حُسنَ النّیةِ و جَمیلَ المَقصَدِ تُدرِکْ فی مَباغیکَ النَّجاحَ
خود را به حسن نیّت و اهداف پسندیده عادت بده با موفقیت به خواستههای خود خواهی رسید.
(فهرست غرر، ص ٣٩٩)
امام جعفر صادق
اَلعبادةُ حُسنُ النِّیةِ بِالطَّاعِة مِنَ الوَجهِ الّذی اُمِرَ بِهِ.
عبادت، یعنی اطاعت از خدا با نیّت صادقانه از همان راهی که او دستور داده است.
(وسائل، ج ١، ص ٣٨)
امام علی
اِنَّ اللهَ یُحِبُّ أَنْ تَکونَ نِیّةُ الانسانِ جَمیلةً.خدا دوست دارد که انسان همیشه خیر خواه و خوش نیت باشد
. (فهرست غرر، ص ٣٩٨)
امام جواد
القَصدُ الیَ اللهِ تَعالی بِالقُلوبِ اَبلغُ مِن اِتعابِ الجَوارِحِ بِالأعمال.
نیت و اهداف باطنی انسان زودتر از اعمال بدنی او به پیشگاه خداوند متعال میرسد.
(بحار، ج ٧٨، ص ٣٦٤)
امام علی
مِنَ الشقاءِ فَسادُ النِّیَّةِ
نیّت پلید و ناپاک، دلیل بر شقاوت و نگون بختی انسان است.
(فهرست غُرر، ص ٣٩٩)
امام جعفر صادق
إِنّ اللهَ یَحشُرُ الناسَ عَلی نِیّاتِهم یَومَ القِیامَةَ.
خداوند در روز قیامت مردم را بر حسب نیّت و مقاصد باطنیشان محشور میگرداند
(وسائل، ج ١، ص ٣٤)
پیامبر گرامی اسلام
لِیَکُنْ لَکَ فی کُلِّ شَیءٍ نیَّةٌ صالحةٌ حَتَّی فی النَّومِ وَ الأکلِ.
در هر چیزی نیت خوب داشته باش حتی در خواب و خوراک.
(مکارمالاخلاق، ص ٤٦٤)
امام علی
حُسنُ النِیّةِ مِن سلامَةِ الطّوِیّةِ.
حُسن نیت نشانة ضمیر پاک و سلامتی باطن آدمی است.
(فهرست غرر، ص ٣٩٨)
امام جعفر صادق
إنَّ سلامَةَ القَلبِ مِن هَواجِسِ المحذوراتِ، بِتَخلیص النِّیّةِ لِلِّهِ فی الأُمورِ کلِّها.
برای مصونیت دل از هر گونه محذور و انحراف باید که انسان نیّتش در تمام امور خالصانه و تنها برای خدا باشد.
(سفینه، ج ٢، ٦٢٨)
رُبَّ عَملٍ أَفسَدَتهُ النِّیَّةُ
چه بسا عملی (خوب) بوده اما خیال و نیّت (بد) آن را تباه نموده است.
(فهرست غرر، ص ٣٩٨)
امام علی
رُبَّ نِیَّةٍ اَنفَعُ مِن عَملٍ
چه بسا نیّتی است که ثمرهاش برای انسان از خود عمل سودمندتر بوده است.
(فهرست غرر، ص ٣٩٨)
امام جعفر صادق
مَنْ حَسُنَتْ نِیَّتُهُ زادَ اللهُ فی رِزْقِهِ
کسی که در کارهای خود حُسن نیّت داشته باشد، خداوند معیشت او را فَراخ و وسعت میدهد.
(سفینة، ج ٢، ص ٦٢٨)
پیامبر گرامی اسلام
کَانَتْ نِیَّتُهُ الآخِرَةَ جَمَعَ اللهُ شَمْلَهُ وَ جَعَلَ غِنَاهُ فی قَلْبِهِ وَ أَتَتْهُ الدُّنیَا وَ هِیَ رَاغِمَةٌ
کسی که نیّت و هدف او تنها آخرت باشد خداوند امور او را مُیسّر و دلش از همه کس بینیاز میکند و دنیا خواه ناخواه به سوی او اقبال خواهد نمود
(سفینه، ج ٢، ص ٦٢٨)
امام علی
إنّ اللهَ سُبحانَهُ یُدخِلُ بِصدقِ النِّیَّةِ وَ السَّریرَةِ الصّالِحةِ مَن یَشاءُ مِن عِبادِهِ الجَنَّةَ.
خداوند سبحان، بندگانش را که باطنی پاک و نیّت صادقانه داشته باشند با خواست خود داخل بهشت خواهد نمود.
(نهجالبلاغه، کلمة ٤٠)
امام علی
مَن حَسُنَت نِیَّتُهُ اَمَدّهُ التّوفیقُ.
کسی که نیّت او خوب و صادقانه باشد توفیقات الهی یار و مددکار او خواهد بود.
(فهرست غرر، ص ٣٩٩)
امام جعفرصادق
إِنَّمَا قَدَّرَ اللَّهُ عَوْنَ الْعِبَادِ عَلَی قَدْرِ نِیَّاتِهِمْ فَمَنْ صَحَّتْ نِیَّتُهُ تَمَّ عَوْنُ اللَّهِ لَهُ.
خداوند بر حسب نیّتی که بندگانش دارند به آنها عنایت و اعانت مینماید. آن کسی که نیّت او خالصانه و بیشائبه باشد مشمول کمال عنایت خداوندی خواهد بود.
(بحار، ج ٧٠، ص ٢١١)
امام علی
أفضلُ الذَّخائرِ حُسنُ الضمائِر
بالاترین ذخیرهها در وجود انسان، حُسن ضمیر و پاکی باطن او است.
(فهرست غرر، ص ٣٩٨)
پیامبر اسلام
اللّه َ تعالى لا یَنظُرُ إلى أجسامِکُم ، و لا إلى أحسابِکُم ، و لا إلى أموالِکُم ، و لکن یَنظُرُ إلى قُلوبِکُم ، فمَن کانَ لَهُ قَلبٌ صالِحٌ تَحَنَّنَ اللّه ُ علَیهِ
خداوند متعال نه به قیافه هاى شما نگاه مى کند، نه به حسب و نسب شما و نه به دارایى هایتان، بلکه به دل هاى شما مى نگرد. پس هر که دلى پاک و شایسته داشته باشد، خداوند بر او مهربانى و رحم مى کند.
کنز العمّال : ۷۲۵۸
امام علی
الأعمالُ ثِمارُ النِّیّاتِ .
کردارها، ثمره نیّت ها هستند
غرر الحکم : ۲۹۲.
امام علی
قَدرُ الرّجُلِ على قَدرِ هِمَّتِهِ ، و عَمَلُهُ على قَدرِ نِیَّتِهِ
قدر هر کس به قدر همّت اوست و عملش به قدر نیّت او
غرر الحکم : ۶۷۴۳.
امام علی
لا عَمَلَ لِمَن لا نِیَّةَ لَهُ .
کسى را که نیّت [درست ]نباشد، عمل نباشد.
غرر الحکم : ۱۰۷۷۱
امام سجاد
لا عَمَلَ إلاّ بِنِیَّةٍ
عمل جز به نیّت نیست.
الکافی : ۲ / ۸۴ / ۱.
امام صادق
دوزخیان در حقیقت بدان سبب در آتش جاویدان مى شوند که نیّت آنها در دنیا این بوده که اگر در آن جاویدان باشند براى همیشه خدا را نافرمانى کنند و بهشتیان در حقیقت بدان سبب در بهشت جاویدان مى مانند که نیّت آنها در دنیا این بوده که اگر در آن باقى بمانند براى ابد خدا را اطاعت کنند. پس جاودانگى هر دو گروه به سبب نیّت هاست. حضرت سپس آیه «بگو : هر کس فراخور خویش عمل مى کند» را تلاوت کرد و فرمود: یعنى بر پایه نیّت خود
.الکافی: ۲/۸۵/۵،
امام صادق
النِّیَّةُ أفضَلُ مِن العَمَلِ، ألا و إنّ النِّیَّةَ هِیَ العَمَلُ ـ ثُمّ تلا قَولَهُ تعالى : ـ «قُلْ کُلٌّ یَعْمَلُ على شاکِلَتِهِ» یَعنی على نِیَّتِهِ
نیّت برتر از عمل است. بدانید که نیّت همان عمل است ۸ . سپس آیه «بگو : هر کس فراخور خود ، عمل مى کند» را قرائت کرد، [و فرمود: ]یعنى بر پایه نیّت خود.
. (المیزان فی تفسیر القرآن : ۱۳ / ۲۱۲
امام صادق
إنّ اللّه َ یَحشُرُ النّاسَ على نِیّاتِهِم یَومَ القِیامَةِ
خداوند در روز قیامت مردم را مطابق نیّت هایشان محشور مى کند.
المحاسن : ۱ / ۴۰۹ / ۹۲۹.
پیامبر گرامی اسلام
اى مردم! جز این نیست که اعمال به نیّت هاست و در حقیقت براى هر کس آن چیزى است که نیّت مى کند. پس هرکه هجرتش براى خدا و رسول او باشد، به سوى خدا و رسول او هجرت کرده است و هرکه هجرتش براى رسیدن به چیزى از دنیا یا ازدواج کردن با زنى باشد، هجرتش به سوى همان چیزى است که به نیّت آن هجرت کرده است.
کنز العمّال : ۷۲۷۲.
پیامبر گرامی اسلام
جز این نیست که خداوند جنگجویان را بر اساس نیّت هایشان بر مى انگیزد.
کنز العمّال : ۱۰۷۷۸.
پیامبرگرامی اسلام
یا أبا ذرٍّ ، هِمَّ بالحَسَنَةِ و إن لَم تَعمَلْها ، لِکَیلا تُکتَبَ مِن الغافِلینَ .
اى ابوذر! قصد کار نیک کن هر چند انجامش ندهى، تا از غافلان نوشته نشوى.
مکارم الأخلاق : ۲ / ۳۷۸ / ۲۶۶۱.
پیامبر اسلام
هر کس به بستر خود رود و نیّتش این باشد که نماز شب بخواند، امّا خوابش ببرد تا صبح شود، آنچه در نیّتش بوده براى او نوشته شود و خوابش صدقه اى از جانب پروردگارش براى او باشد.
الترغیب و الترهیب : ۱ / ۶۰ / ۲۷.
امام علی
النِّیَّةُ الصّالِحَةُ أحَدُ العَمَلَینِ
نیّت خوب، خود یک عمل است
غرر الحکم : ۱۶۲۴.
امام علی
إحسانُ النِّیَّةِ یُوجِبُ المَثُوبَةَ .
نیّت نیکو، موجب پاداش است.
غرر الحکم : ۱۲۶۵.
امام باقر
گاه پیش مى آید که برادر مؤمن حاجتى از او مى خواهد و او ندارد که حاجتش را برآورد، اما در دلش به آن اهتمام مى ورزد، خداى تبارک و تعالى به سبب همین اهتمام او را به بهشت مى برد.
الکافی : ۲ / ۱۹۶ / ۱۴.
امام صادق
بنده مؤمن فقیر مى گوید: اى پروردگار من! به من [مال و ثروت ]روزى کن تا فلان احسان و بهمان کار خیر را انجام دهم. پس، اگر خداوند عزّ و جلّ بداند که این سخن را از صدق نیّت مى گوید، همان اجرى را براى او مى نویسد که اگر آن کارهاى خیر را انجام مى داد برایش مى نوشت. خداوند گشاینده بخشنده است.
.الکافی : ۲ / ۸۵ / ۳.
امام علی
على قَدرِ النِّیَّةِ تَکونُ مِن اللّه ِ العَطِیَّةُ .
دهِش خداوند به هر کس، به اندازه نیّت اوست.
.غرر الحکم : ۶۱۹۳
امام علی
مَن حَسُنَت نِیَّتُهُ أمَدَّهُ التَّوفیقُ .
هرکه نیّتش خوب باشد، توفیق یار او شود.
غرر الحکم : ۹۱۸۶.
امام علی
بدان که همان کسى که گنجینه هاى آسمان ها و زمین در دست اوست، به تو اجازه دعا کردن داده و اجابت آن را به عهده گرفته است... پس کندى در اجابت هرگز تو را نومید نکند؛ زیرا که داد و بخشش[خداوند ]به اندازه نیّت [آدمى] است.
نهج البلاغة: الکتاب۳۱.
امام محمد باقر
إذا عَلِمَ اللّه ُ تعالى حُسنَ نِیَّةٍ مِن أحَدٍ ، اکتَنَفَهُ بالعِصمَةِ
هرگاه خداوند متعال در کسى حسن نیّتى ببیند، او را در پناه خود نگه دارد
أعلام الدین : ۳۰۱.
امام صادق
: در حقیقت ، خداوند یارى خود به بندگان را به اندازه نیّت هاى آنان قرار داده است. پس هرکه نیّتش درست باشد، یارى خدا به او کامل رسد و هر که نیّتش کاستى داشته باشد، یارى خدا نیز به همان اندازه کاستى نیّت او، از وى کاسته شود.
بحار الأنوار : ۷۰ / ۲۱۱ / ۳۴.
پیامبر گرامی اسلام
نِیَّةُ المُؤمنِ خَیرٌ مِن عَمَلِهِ
نیّت مؤمن، بهتر از عمل اوست.
کنز العمّال : ۷۲۳۶.
پیامبر اسلام
پیامبر خدا صلى الله علیه و آله : نیّت مؤمن بهتر از عمل اوست و عمل منافق بهتر از نیّت اوست و هر کس مطابق نیّت خود عمل مى کند. پس هرگاه مؤمن عملى انجام دهد، در دلش نورى تابیدن گیرد
. کنز العمّال : ۷۲۳۷.
پیامبر گرامی اسلام
نیّت مؤمن، بهتر از عمل اوست و نیّت فاجر، بدتر از عمل اوست
کنز العمّال : ۷۲۷۱.
پیامبر گرامی اسلام
نیّت مؤمن، بهتر از عمل اوست و نیّت کافر، بدتر از عمل اوست و هر عمل کننده اى مطابق نیّت خود عمل مى کند.
الکافی : ۲ / ۸۴ / ۲.
پیامبر گرامی اسلام
پیامبر خدا صلى الله علیه و آله : اى ابوذر! باید در هر کارى نیّتى پاک داشته باشى حتى در خوابیدن و خوردن.
.مکارم الأخلاق : ۲ / ۳۷۰ / ۲۶۶۱.
امام زین العابدین
خداوندا نیّت مرا به نیکوترین نیّت ها و کردارم را به بهترین کردارها برسان. بار خدایا! به لطف خود نیّت مرا کامل گردان.
الصحیفة السجّادیّة : الدعاء ۲۰ .
امام صادق
لا بُدَّ لِلعَبدِ مِن خالِصِ النِّیَّةِ فی کُلِّ حَرَکَةٍ و سُکونٍ ؛ لأنّهُ إذا لَم یَکُن هذا المَعنى یَکونُ غافِلاً
بنده باید در تمام حرکات و سکنات خود نیّت خالص [براى خدا ]داشته باشد؛ زیرا اگر این معنا در کار نباشد، در شمار غافلان است.
بحار الأنوار : ۷۰ / ۲۱۰ / ۳۲.
پیامبر گرامی اسلام
أفضَلُ العَمَلِ النِّیَّةُ الصّادِقَةُ .
برترین عمل، نیّت صادق است
کنز العمّال : ۷۲۳۸.
امام علی
حُسنُ النِّیَّةِ جَمالُ السَّرائرِ
نکویى نیّت، زیبایى درون هاست.
غرر الحکم : ۴۸۰۶.
امام علی
أفضَلُ الذَّخائرِ حُسنُ الضَّمائرِ
بهترین اندوخته ها، نیکویى درون هاست.
غرر الحکم : ۳۲۵۴.
امام علی
جَمیلُ النِّیَّةِ سَبَبٌ لِبُلوغِ الاُمنِیَّةِ .
نیّت نیکو، سبب رسیدن به آرمان و آرزوست
غرر الحکم : ۴۷۶۶.
امام علی
آدمى با نیّت نیکو و اخلاق خوش به تمام آنچه در جستجوى آن است، از زندگى خوش و امنیّت محیط و فراخى روزى، دست مى یابد
غرر الحکم : ۱۰۱۴۱
امام علی
خویشتن را به داشتن نیّت نیکو و قصد زیبا عادت ده، تا در اهدافت کامیاب شوى.
غرر الحکم : ۶۲۳۶.
امام علی
إحسانُ النِّیَّةِ یُوجِبُ المَثُوبَةَ
نیّت نیکو، موجب پاداش است
غرر الحکم : ۱۲۶۵.
امام علی
خداوند سبحان دوست دارد که نیّت انسان نسبت به مردم زیبا باشد، همچنان که دوست دارد نیّت او در اطاعت از وى نیز نیرومند و بى ریا باشد.
غرر الحکم : ۳۷۰۳.
امام علی
خداوند متعال به سبب نیکویى نیّت و پاکى درون، هر یک از بندگانش را که بخواهد به بهشت مى برد.
غرر الحکم : ۳۵۴۴.
امام علی
نیکویى نیّت، برخاسته از سلامت درون است.
غرر الحکم : ۴۸۱۷.
امام علی
: لا یَکمُلُ صالِحُ العَمَلِ إلاّ بِصالِحِ النِّیَّةِ
عملِ درست، جز با نیّتِ درست کامل نمى شود.
غرر الحکم : ۱۰۷۹۹.
امام علی
صَلاحُ العَمَلِ بصَلاحِ النِّیَّةِ .
درستى عمل [منوط] به درستى نیّت است.
غرر الحکم : ۵۷۹۲.
امام علی
اگر مردم به هنگامى که بلاها بر آنان فرود مى آید و نعمت ها از ایشان زوال مى پذیرد، با نیّت هاى درست و دل هاى مشتاق، به پروردگارشان پناه برند، بى گمان هر گریخته اى را به آنان باز گرداند و هر فسادى را برایشان به اصلاح آورد.
نهج البلاغة : الخطبة ۱۷۸.
امام صادق
کسى که نیّت صادق داشته باشد، دل سالم و پاک دارد؛ زیرا سالم داشتن دل از وسوسه هاى شیطانى به سبب خالص گردانیدن نیّت در همه کارها براى خداوند است
بحار الأنوار : ۷۰ / ۲۱۰ / ۳۲.
امام کاظم
همچنان که بدن جز با نفْسِ زنده، بقایى ندارد، دین نیز جز با نیّت درست بر پا نمى ماند و نیّت درست هم جز با خرد، استوار نمى گردد.
تحف العقول : ۳۹۶.
امام علی
سُوءُ النِّیَّةِ داءٌ دَفینٌ
بد نیّتى، دردى پنهان و نهفته است.
غرر الحکم : ۵۵۶۸.
امام علی
إیّاکَ و خُبثَ الطَّویَّةِ ، و إفسادَ النِّیَّةِ ، و رُکوبَ الدَّنیَّةِ ، و غُرورَ الاُمنِیَّةِ .
از پلیدىِ درون، تباه کردن نیّت، سوار شدن بر مرکب پستى و فریبِ آرزو بپرهیز .
.غرر الحکم : ۲۷۲۹.
امام علی
رُبَّ عَمَلٍ أفسَدَتهُ النِّیَّةُ
بسا عملى که نیّت [بد] آن را تباه کند
غرر الحکم : ۵۲۹۵.
امام علی
عِندَ فَسادِ النِّیَّةِ تَرتَفِعُ البَرَکَةُ .
با فاسد شدن نیّت، برکت مى رود.
غرر الحکم : ۶۲۲۸.
امام علی
إذا فَسَدَتِ النِّیَّةُ وَقَعَتِ البَلِیَّةُ
هر گاه نیّت فاسد شود، بلا و گرفتارى پیش آید
غرر الحکم : ۴۰۲۱.
امام صادق
به راستى که مؤمن نیّت گناه مى کند و بدان سبب از روزى خود محروم مى شود.
بحار الأنوار : ۷۱ / ۲۴۷ / ۶
حدیث پیامبر
إِنَّ حُسْنَ الظَّنِّ بِاللَّهِ مِنْ حُسْنِ عِبَادَةِ اللَّهِ
خوش گمانی به خداوند. از بهترین عبادات است
کتاب الدعوات
حدیث پیامبر
سوگند به آن که جز او خدایى نیست ، هیچ بنده مؤمنى به خدا گمان نیک نبرد ، مگر این که خداوند مطابق همان گمان با او عمل کند ؛ زیرا خداوند کریم است و همه خوبیها به دست اوست و شرم دارد از این که بنده مؤمنش به او گمان نیک برد و او خلاف گمان و امید بنده رفتار نماید . پس به خدا گمان نیک برید و بدو روى آورید .
بحار الأنوار : ۷۰/۳۶۶/۱۴.
حدیث پیامبر
مبادا احدى از شما بدون گمان نیک به خداوند عزّ و جلّ بمیرد ؛ زیرا خوش گمانى به خداوند عزّ و جلّ بهاى بهشت است .
بحار الأنوار : ۷۰/۳۸۵/۴۶.
حدیث پیامبر گرامی اسلام
حُسنُ الظَّنِّ بِاللّهِ مِن عِبادَةِ اللّهِ تعالى
گمان نیک داشتن به خداوند ، گونه اى عبادت خداوند عزّ و جلّ است
الدرّة الباهرة : ۱۸.
پیامبر گرامی اسلام
حُسنُ الظَّنِّ مِن حُسنِ العِبادَةِ
گمان نیکو [به خدا] جزئى از عبادت نیکوست .
سنن أبی داوود : ۴/۲۹۸/۴۹۹۳.
پیامبر گرامی اسلام
أکبَرُ الکبائرِ سُوءُ الظَّنِّ بِاللّهِ
بزرگترین گناه کبیره ، بد گمانى به خداست .
کنز العمّال : ۵۸۴۹.
پیامبر گرامی اسلام
هیچ بنده اى نیست که به خداوند گمان نیک بَرَد ، مگر این که خداوند مطابق همان گمان با او عمل کند و این است سخن خداوند که مى فرماید : «همین گمانى که به پروردگارتان داشتید ، شما را هلاک کرد و از زیانکاران شدید» .
تفسیر القمّی : ۲/۲۶۵ .
امام علی
هر که به خدا گمان نیک بُرد ، به بهشت دست یافت و هر که به دنیا گمان نیک بُرد ، به رنج و محنت گرفتار آمد .
.غرر الحکم : ۸۸۴۰ ـ ۸۸۴۱.
امام علی
حُسنُ ظَنِّ العَبدِ باللّهِ سبحانَهُ على قَدرِ رَجائهِ لَهُ، حُسنُ تَوَکُّلِ العَبدِ على اللّهِ على قَدرِ ثِقَتِهِ بهِ.
حسن ظنّ بنده به خداى سبحان به اندازه امیدش به اوست و حسن توکّلش به خداوند ، به اندازه اطمینانش .
غرر الحکم : ۴۸۳۱ و ۴۸۳۲ .
امام رضا
به خداوند گمان نیک ببر ؛ زیرا خداى عزّ و جلّ مى فرماید : من نزد گمان بنده مؤمن خویشم ؛ اگر گمانِ او به من نیک باشد ، مطابق آن گمان با او رفتار کنم و اگر بد باشد نیز مطابق همان گمانِ بد با او عمل کنم .
الکافی : ۲/۷۲/۳.
امام علی
خوش گمانى [به خدا] این است که عمل را [براى او] خالص گردانى و امیدوار باشى که خداوند از لغزشها درگذرد .
غرر الحکم : ۴۸۳۶.
امام علی
اگر خداوند شما را از ورطه ستم به سلامت داشت ، بپذیرید (او را سپاس گویید) و اگر گرفتارش شُدید ، صبورى پیشه کنید ؛ زیرا «فرجام نیک ، از آنِ پرهیزگاران است» .
نهج البلاغة : الخطبة ۹۸ .
امام علی
گمان انسان، ترازوى خرد اوست و کردارش، راست گوترین گواه بر اصالت او .
غرر الحکم : ۶۰۳۹.
امام صادق
خوش گمانى به خدا این است که جز به خدا امید نداشته باشى و جز از گناهت نترسى .
الکافی : ۲/۷۲/۴.
امام علی
:گمان مرد ، به اندازه خرد اوست .
غرر الحکم : ۶۰۳۸.
بحار الأنوار : ۹۴/۱۴۷/۲۱ .
امام صادق
ما أنْعَمَ اللّهُ عزّ و جلّ على عَبدٍ أجَلَّ مِن أنْ لا یَکونَ فی قَلبِهِ مَع اللّهِ عزّ و جلّ غَیْرُهُ .
خداوند عزّ و جلّ نعمتى بالاتر از این به بنده اش نداده است که در قلبش جز خدا نباشد .
عدّة الداعی : ۲۱۹
امام صادق
: لا بُدَّ للعَبدِ مِن خالِصِ النِّیَّةِ فی کُلِّ حَرَکَةٍ و سُکونٍ ، إذْ لَو لَم یَکُنْ بهذا المَعنى یَکونُ غافِلاً
بنده باید در تمام حرکات و سکنات خود نیّت خالص داشته باشد ؛ زیرا اگر چنین نباشد، غافل است
مصباح الشریعة : ۳۹
امام علی
تَصْفِیَةُ العَمَلِ خَیرٌ مِن العَمَلِ
پاک کردن عمل [از ناخالصیها ]بهتر از خود عمل است.
بحار الأنوار : ۷۸/۹۰/۹۵
امام صادق
الإبْقاءُ على العَمَلِ حتّى یَخْلُصَ أشَدُّ مِن العَمَلِ
پایدارى بر عمل تا خالص بماند ، سخت تر از خود عمل است
الکافی : ۲/۱۶/۴ .
امام علی
إنَّ للّهِ عِبادا عامَلوهُ بخالِصٍ مِن سِرِّهِ ، فشَکَرَ لَهُم بخالِصٍ مِن شُکْرِهِ
خدا را بندگانى است که با دل و درونى خالص با وى معامله مى کنند و خداوند نیز پاداش خالص خود را به آنان مى دهد
بحار الأنوار : ۷۸/۶۴/۱۵۶
امام علی
أینَ الّذینَ أخْلَصوا أعْمالَهُم للّهِ ، و طَهَّروا قُلوبَهُم بمَواضِعِ ذِکرِ اللّهِ
کجایند آنان که اعمال خود را براى خدا خالص گردانیدند و دلهایشان را با جایگاه یاد خدا کردن، پاکیزه ساختند
غرر الحکم : ۲۸۲۲
امام علی
لیستِ الصّلاةُ قِیامَکَ و قُعودَکَ ، إنَّما الصَّلاةُ إخْلاصُکَ ، و أنْ تُریدَ بها اللّهَ وَحْدَهُ .
نماز به قیام و قعود تو نیست، بلکه نماز، آن است که از روى اخلاص و تنها از روى خدا خواهى باشد .
شرح نهج البلاغة : ۱/۳۲۵
امام علی
ضاعَ مَن کانَ لَهُ مَقْصَدٌ غَیرُ اللّهِ .
هرکه مقصدى جز خدا داشته باشد، تباه شود .
غرر الحکم : ۵۹۰۷ .
امام علی
العَملُ کُلُّهُ هَباءٌ إلاّ ما اُخْلِصَ فیهِ .
اعمال، همه بر باد است، مگر آنچه از روى اخلاص باشد .
غرر الحکم : ۱۴۰۰ .
پیامبر گرامی اسلام
إذا عَمِلْتَ عَمَلاً فاعْمَلْ للّهِ خالِصا ؛ لأنَّهُ لا یَقْبَلُ مِن عِبادِهِ الأعْمالَ إلاّ ما کانَ خالِصا .
هرگاه کارى کردى، آن را تنها براى خدا انجام ده ؛ زیرا او تنها اعمال خالص بندگانش را مى پذیرد .
بحار الأنوار : ۷۷/۱۰۳/۱ .
پیامبر گرامی اسلام
اعمال خود را براى خدا خالص گردانید؛ زیرا خداوند نپذیرد، مگر آنچه را که خالص براى او باشد .
کنز العمّال : ۵۲۵۸ .
پیامبر گرامی اسلام
إنَّ اللّهَ تعالى لا یَقْبَلُ مِن العَمَلِ إلاّ ما کانَ لَهُ خالِصا ، و ابْتَغِ بهِ وَجْهَهُ
خداوند متعال تنها آن عملى را مى پذیرد که خالص و محض رضاى او باشد .
کنز العمّال : ۵۲۶۱ .
جبرئیل علیه السلام ـ در پاسخ به سؤال پیامبر صلى الله علیه و آله از تفسیر اخلاص ـ گفت : مخلِص کسى است که از مردم هیچ نخواهد، تا خود بدان دست یابد و هرگاه بدان دست یافت خشنود شود و هرگاه چیزى نزدش باقى ماند، آن را [به دیگران ]بخشد ؛ زیرا کسى که از مخلوق چیزى نخواهد، به عبودیت براى خداوند عزّ و جلّ اقرار کرده است و چون به نیاز خود رسید و خشنود گشت، از خدا خشنود شده و خداوند تبارک و تعالى نیز از او خشنود است و هرگاه [آنچه برایش باقى مانده ]به خاطر خداوند عزّ و جلّ ببخشد، به مرتبه اعتماد بر پروردگارش عزّ و جلّ رسیده است
. معانی الأخبار : ۲۶۱/۱
پیامبر گرامی اسلام
أمّا عَلامَةُ المُخْلِـصِ فأربَعـةٌ : یَسْلَمُ قَلبُهُ ، و تَسْلَمُ جَوارِحُـهُ ، و بَـذَلَ خَیْرَهُ ، و کَفَّ شَرَّهُ .
نشانه مخلص چهار چیز است : قلبى سلیم دارد ، اعضا و جوارحش تسلیمند، خیرش [به دیگران ]مى رسد و از بدى کردن خوددار است.
.تحف العقول : ۲۱
امام علی
مَن لَم یَخْتَلِفْ سِرُّهُ و عَلانِیَتُهُ ، و فِعلُهُ و مَقالَتُهُ فقـد أدّى الأمانَـةَ و أخْلَـصَ العِبادَةَ .
کسى که ظاهر و باطنش و کردار و گفتارش یکى باشد، امانت را پرداخته و عبادت را خالص کرده است .
نهج البلاغة : الکتاب۲۶
امام باقر
لا یَکونُ العَبْدُ عابِدا للّهِ حقَّ عِبادَتِهِ حتّى یَنْقَطِعَ عنِ الخَلْقِ کُلِّهِم إلَیهِ ، فحینَئذٍ یقولُ : هذا خالِصٌ لی، فیَقْبَلُهُ بکَرَمِهِ
خداى را چنان که حقّ عبادت اوست عبادت نکند، مگر آن گاه که از همه خلق بریده ، به خداوند روى آورد. در این هنگام خداوند فرماید: این، خالص براى من است. و به لطف و کرم خویش او را پذیرا شود
التفسیر المنسوب إلى الإمام العسکری علیه السلام : ۳۲۸/۱۸۱
امام علی
العِبادَةُ الخالِصَةُ أنْ لا یَرجوَ الرّجُلُ إلاّ رَبَّهُ ، و لا یَخافَ إلاّ ذَنْبَهُ
عبادت خالص این است که آدمى جز به پروردگار خویش امید نبندد و جز از گناه خویش نترسد .
غرر الحکم : ۲۱۲۸ .
قالَ الحَواریّونَ لعیسى علیه السلام :
یا رُوحَ اللّهِ ، مَنِ المُخلِصُ للّهِ ؟ قالَ : الّذی یَعْمَلُ للّهِ لا یُحِبُّ أنْ یَحْمَدَهُ النّاسُ علَیهِ
حواریون به عیسى علیه السلام عرض کردند : یا روح اللّه ! مخلِص براى خدا کیست ؟ فرمود: کسى که براى خدا کار کند و دوست نداشته باشد مردم او را به خاطر آن بستایند
الدرّ المنثور : ۲/۷۲۴ .
پیامبر گرامی اسلام
حقّى را حقیقتى است و بنده به حقیقت اخلاص نرسد، مگر آن گاه که دوست نداشته باشد در برابر کارى که براى خدا مى کند، تمجید و ستایش شود .
بحار الأنوار : ۷۲/۳۰۴/۵۱ .
امام علی
الزُّهدُ سَجِیَّةُ المُخْلِصینَ
پارسایى ، خوى مخلصان است .
غرر الحکم : ۶۶۲ .
امام صادق
العَمَلُ الخالِصُ : الّذی لا تُریدُ أنْ یَحْمَدَکَ علَیهِ أحَدٌ إلاّ اللّهُ عزّ و جلّ
عمل خالص آن است که نخواهى کسى جز خداوند عزّ و جلّ ، تو را بر انجام آن بستاید.
.الکافی : ۲/۱۶/۴ .
امام علی
إخْلاصُ العَمَلِ مِن قُوَّةِ الیَقینِ و صَلاحِ النِّیَّةِ .
اخلاصِ عمل، ناشى از نیروى یقین و درستى نیّت است
غرر الحکم : ۱۳۰۱ .
امام علی
الإخْلاصُ ثَمَرةُ العِبادَةِ .
اخلاص، میوه عبادت است .
غرر الحکم : ۳۹۰
امام علی
سَبَبُ الإخلاصِ الیَقینُ
علّت اخلاص، یقین است
غرر الحکم : ۵۵۳۸ .
امام علی
إنّ إخلاصَ العَمَلِ الیَقینُ
براستى که اخلاصِ عمل [همان ]یقین است.
تحف العقول : ۱۵۱ .
امام علی
على قَدْرِ قُوَّةِ الدِّینِ یکونُ خُلوصُ النِّیَّةِ
خلوص نیّت، به اندازه شدّت دیندارى است
غرر الحکم : ۶۱۹۲
امام علی
ثَمَرةُ العِلمِ إخْلاصُ العَمَلِ
ثمره دانش اخلاص عمل است
غرر الحکم : ۴۶۴۲
امام علی
قَلِّلِ الآمالَ تَخْلُصْ لَک الأعمالُ
آرزوهایت را کم کن ، اعمالت خالص مى شود .
غرر الحکم : ۶۷۹۳
امام علی
أوَّلُ الإخْلاصِ الیَأسُ مِمّا فی أیْدی النّاسِ
سرآغاز اخلاص چشم امید برکندن از دست مردمان است
غرر الحکم : ۳۲۹۱ .
امام علی
مَن رَغِبَ فیما عِندَ اللّهِ أخْلَصَ عَمَلَهُ
کسى که خواهان آن چیزها باشد که نزد خداست، عمل خود را خالص گرداند .
غرر الحکم : ۷۹۴۵ .
امام باقر
شرّ و بدى را با حضورِ علم از خود بران و با عملِ خالصانه، علم را به کارگیر و در عمل خالص، با هوشیارى شدید، از غفلت دورى کن و با خوف راستین [از خدا ]هوشیارى کامل را به دست آر.
بحار الأنوار : ۷۸/۱۶۳/۱ .
امام علی
کیفَ یَستطیعُ الإخْلاصَ مَن یَغْلِبُهُ الهَوى
چگونه اخلاص دارد کسى که هواى نفس بر او چیره باشد
غرر الحکم : ۶۹۷۷ .
پیامبر گرامی اسلام
ما أخْلَصَ عَبدٌ للّهِ عزّ و جلّ أربَعینَ صباحا إلاّ جَرَتْ یَنابِیعُ الحِکمَةِ مِن قَلبِهِ على لِسانِهِ .
هیچ بنده اى چهل روز براى خدا اخلاص نورزید، مگر آن که چشمه هاى حکمت از دلش به زبانش جارى شد .
عیون أخبار الرِّضا : ۲/۶۹/۳۲۱ .
پیامبر گرامی اسلام
قالَ اللّهُ عزّ و جلّ : لا أطَّلِعُ على قَلبِ عَبدٍ فأعْلَمُ مِنهُ حُبَّ الإخْلاصِ لِطاعَتی لِوَجْهی و ابْتِغاءَ مَرْضاتی إلاّ تَولّیتُ تَقویمَهُ و سیاسَتَهُ .
خداوند عزّ و جلّ فرماید : هرگاه دل بنده ام را بنگرم و دریابم که از روى اخلاص و براى خشنودى من طاعتم را به جا مى آورد ، اصلاح و تربیت او را خود به عهده گیرم.
بحار الأنوار : ۸۵/۱۳۶/۱۶ .
امام علی
غایَةُ الإخْلاصِ الخَلاصُ
غایت اخلاص، رهایى است .
غرر الحکم : ۶۳۴۸ .
امام علی
المُخْلِصُ حَرِیٌّ بالإجابَةِ .
مخلص، سزاوار اجابت [دعا ]است .
غرر الحکم : ۷۹۳ .
امام علی
عِند تَحَقُّقِ الإخْلاصِ تَسْتَنیرُ البَصائرُ .
چون اخلاص تحقق یابد، دیده بصیرت روشنى گیرد
غرر الحکم : ۶۲۱۱ .
امام علی
بالإخْلاصِ تُرْفَعُ الأعْمالُ
با وجود اخلاص است که اعمال [به درگاه خدا ]بالا مى رود
غرر الحکم : ۴۲۴۲ .
امام علی
لَو خَلَصَتِ النِّیّاتُ لَزَکَتِ الأعْمالُ
اگر نیّتها خالص شود، اعمال پاکیزه گردد
غرر الحکم : ۷۵۷۸ .
امام علی
مَن أخْلَصَ النِّیَّةَ تَنَزّهَ عنِ الدَّنِیَّةِ
هر که نیّت را خالص گردانَد، از پستى دور مانَد
غرر الحکم : ۸۴۴۷
امام علی
فی إخلاصُ النِّیّاتِ نَجاحُ الاُمورِ
موفقیت کارها به خالص کردن نیّتهاست
غرر الحکم : ۶۵۱۰ .
امام علی
أخْلِصْ تَنَلْ
اخلاص داشته باش ، تا کامروا شوى.
غرر الحکم : ۲۲۴۸ .
امام علی
مَن أخْلَصَ بَلَغَ الآمالَ .
هر که اخلاص ورزد، به آرزوهایش برسد .
غرر الحکم : ۷۶۷۵ .
امام سجاد
حقّ خداوند بزرگ بر تو این است که او را بپرستى و شریکى برایش قائل نشوى، اگر از روى اخلاص چنین کنى ، [او خود] کار دنیا و آخرت تو را کفایت مى کند.
بحار الأنوار: ۷۴/۳/۱.
امام سجاد در دعا
اللّهُمَّ صلِّ على محمّدٍ و آلِ محمّدٍ ، و اجْعَلْنا مِمَّن جاسُوا خِلالَ دِیارِ الظّالِمینَ ، و اسْتَوْحَشوا مِن مُؤانَسَةِ الجاهِلینَ ، و سَمَوا إلى العُلُوِّ بنُورِ الإخْلاصِ
خدایا! بر محمّد و خاندانش درود فرست و ما را از کسانى قرار ده که خانه هاى ستمگران را [براى نابود کردن آنها ]مى کاوند و از همدمى با نادانان مى گریزند و با روشنایى اخلاص به سوى مراتب عالى بالا مى روند..
بحار الأنوار: ۹۴/۱۲۶/۱۹.
امام کاظم
قالَ عیسى علیه السلام : یا عَبیدَ السَّوءِ ، نَقُّوا القَمْحَ و طَیِّبوهُ و أدِقّوا طَحْنَهُ تَجِدوا طَعْمَهُ و یَهْنِئْکُم أکْلُهُ ، کذلکَ فأخْلِصوا الإیمانَ و أکْمِلوهُ تَجِدوا حَلاوَتَهُ و یَنْفَعْکُم غِبُّهُ .
مسیح علیه السلام فرمود : اى بندگان بد ! گندم را پاک و تمیز کنید و خوب آردش نمایید، تا طعم آن را خوب بچشید و گوارایتان گردد . همچنین ایمان را خالص و کامل گردانید، تا شیرینى آن را بیابید و سرانجامش شما را سود رساند .
بحار الأنوار: ۷۸/۳۰۶/۱.
خنک آنکه
چشمش بخسبد و دلش نخسبد.
وای بر آنکه چشمش نخسبد و دلش بخسبد .
مقالات شمس
مرد خدا آن است که او را ببینی از خدا یاد اید
مقالات شمس
بالای قرآن هیچ نیست، بالای کلام خدا هیچ نیست. اما این قرآن که از بهر عوام گفته است جهت امر و نهی و راه نمودن ذوق دگر دارد، و آن که با خواص می گوید ذوق دگر
مقالات شمس تبریزی
اندکی بر تو میزند
اگر شُکر کنی (نعمات) افزون میکند.
مقالات شمس تبریزی
تصحیح اشرفی و جمالپور، ص: 299
از عالَمِ توحید تو را چه؟
از آنکه او واحد است تو را چه؟
چو تو صد هزار بیشی. هر جُزوت به طرفی. هر جزوت به عالمی
مقالات شمس تبریزی
در اندرون من، بشارتی هست. مرا عجب از این مردمان است که بی آن بشارت، شادند. اگر هر یکی را تاج زرین بر سر نهادندی بایستی که راضی نشوندی که:
«ما این را چه کنیم؟».
ما را، گشادِ اندرون میباید.
مقالات شمس
(موحد، محمد علی.شمس تبریزی
"بعضی کاتب وحی اند و بعضی محل وحی .
جهد کن تا هر دو باشی.
هم محل وحی باشی و هم کاتب وحی خود باشی
مقالات شمس تبریزی
اگر به عرش روی هیچ سود نباشد
و اگر بالای عرش روی و اگر زیر هفت طبقه
زمین هیچ سود نباشد
در دل می باید که باز شود
مقالات شمس تبریزی
گزیده مقالات شمس
مرا رساله محمد رسول الله سود ندارد مرا رساله خود باید. اگر هزار رساله بخوانم تاریک تر شوم. اسرار اولیاءِ حق را ندانند، رساله ایشان مطالعه میکنند، هر کسی خیالی میانگیزند و گوینده آن سخن را متهم میکنند. خود را هرگز متهم نکنند، و نگویند که این کفر و خطا در آن سخن نیست، در جهل و خیال اندیشی ماست…
مقالات شمس تبریزی
مرا رساله ی محمدرسول الله سود ندارد
مرا رساله ی خود باید اگر هزار رساله ی غیر بخوانم تاریکتر شوم
خداست که خداست. هر که مخلوق بود خدا نبود، نه محمد نه غیر محمد
مقالات شمس
تاکی بر زین بی اسب سوار گشته و در میدان مردان می تازید و تا کی به عصای دیگران به پا می روید؟ این سخنان که می گویید از حدیث و تفسیر و حکمت و غیره ، سخنان مردم آن زمان است که هر یک در عهد خود به مسند مردمی نشسته بودند و از خود معانی می گفتند و چون مردان این عهد شمایید ، اسرار و سخنان شما کو؟ بعضی کاتب وحی بودند و برخی محل وحی. اکنون جهد کن که هر دو باشی هم محل وحی و هم کاتب وحی خود باشی
مناقب العارفین
شادی، همچو آب لطیف صاف، به هرجا میرسد، در حال، شکوفهی عجبی میروید.
غم همچو سیلاب سیاه به هرجا که رسد شکوفه را پژمرده کند
شمس تبریزى مقالات
عقل تا درگاه ره میبرد، اما اندرونِ خانه ره نمیبرد. آنجا عقل حجابست و دل حجاب و سر حجاب.عقل، سست پای است
از اوچیزی نیاید
مقالات شمس تبریزی
مرا اگر بر در بهشت بیارند
اول در نگرم که او
در آنجا هست؟
اگر نباشد
گویم: او کو؟
مقالات شمس تبریزی
معنی ولایت چه باشد؟ آن که او را لشکرها باشد و ظهرها و دیه ها؟ نی، بلکه ولایت آن باشد که او را ولایت باشد بر نفس خویشتن، و بر احوال خویشتن، بر صفات خویشتن، و بر کلام خویشتن، و سکوت خویشتن و قهر در محل قهر و لطف در محل لطف و چون عارفان، جبری آغاز نکنند که من عاجزم او قادر است، نی، میباید که تو قادر باشی بر همه صفات خود، و بر سکوت در موضع سکوت، و جواب در موضع جواب و قهر در محل قهر، و لطف در محل لطف، و اگر نه، صفات او بر وی بلا باشد و عذاب، چو محکوم او نبود، حاکم او بود
مقالات شمس تبریزی
دریای کرم موج میزند، هر چه از او خواهی میدهد. هر یکی چیزی میپرستند: یکی شاهد، یکی زر، یکی جاه. «هذا ربَّی» میگویند، «لا أُحِبُّ الافِلِین» نمیگویند.»
مقالات شمس تبریزی
سوره توبه
التَّائِبُونَ الْعَابِدُونَ الْحَامِدُونَ السَّائِحُونَ الرَّاکِعُونَ السَّاجِدُونَ الْآمِرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَالنَّاهُونَ عَنِ الْمُنْکَرِ وَالْحَافِظُونَ لِحُدُودِ اللَّهِ وَبَشِّرِ الْمُؤْمِنِینَ ﴿۱۱۲﴾
[آن مؤمنان] همان توبه کنندگان پرستندگان سپاسگزاران پویا گران رکوع کنندگان سجده کنندگان وادارندگان به کارهاى پسندیده بازدارندگان از کارهاى ناپسند و پاسداران مقررات خدایند و مؤمنان را بشارت ده (۱۱۲)سوره احزاب
جإِنَّ الْمُسْلِمِینَ وَالْمُسْلِمَاتِ وَالْمُؤْمِنِینَ وَالْمُؤْمِنَاتِ وَالْقَانِتِینَ وَالْقَانِتَاتِ وَالصَّادِقِینَ وَالصَّادِقَاتِ وَالصَّابِرِینَ وَالصَّابِرَاتِ وَالْخَاشِعِینَ وَالْخَاشِعَاتِ وَالْمُتَصَدِّقِینَ وَالْمُتَصَدِّقَاتِ وَالصَّائِمِینَ وَالصَّائِمَاتِ وَالْحَافِظِینَ فُرُوجَهُمْ وَالْحَافِظَاتِ وَالذَّاکِرِینَ اللَّهَ کَثِیرًا وَالذَّاکِرَاتِ أَعَدَّ اللَّهُ لَهُمْ مَغْفِرَةً وَأَجْرًا عَظِیمًا ﴿۳۵﴾
مردان و زنان مسلمان و مردان و زنان با ایمان و مردان و زنان مطیع خدا و مردان و زنان راستگو و مردان و زنان شکیبا و مردان و زنان فروتن و مردان و زنان صدقه دهنده و مردان و زنان روزه دار و مردان و زنان پاکدامن و مردان و زنانى که خدا را فراوان یاد مى کنند خدا براى [همه] آنان آمرزشى و پاداشى بزرگ فراهم ساخته است (۳۵)
سوره آل عمران
الَّذِینَ یَقُولُونَ رَبَّنَا إِنَّنَا آمَنَّا فَاغْفِرْ لَنَا ذُنُوبَنَا وَقِنَا عَذَابَ النَّارِ ﴿۱۶﴾
همان کسانى که مى گویند پروردگارا ما ایمان آوردیم پس گناهان ما را بر ما ببخش و ما را از عذاب آتش نگاه دار (۱۶)
الصَّابِرِینَ وَالصَّادِقِینَ وَالْقَانِتِینَ وَالْمُنْفِقِینَ وَالْمُسْتَغْفِرِینَ بِالْأَسْحَارِ ﴿۱۷﴾
[اینانند] شکیبایان و راستگویان و فرمانبرداران و انفاق کنندگان و آمرزشخواهان در سحرگاهان (۱۷)
سوره یونس
أَلَا إِنَّ أَوْلِیَاءَ اللَّهِ لَا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَلَا هُمْ یَحْزَنُونَ ﴿۶۲﴾
آگاه باشید که بر دوستان خدا نه بیمى است و نه آنان اندوهگین مى شوند (۶۲)
الَّذِینَ آمَنُوا وَکَانُوا یَتَّقُونَ ﴿۶۳﴾
همانان که ایمان آورده و پرهیزگارى ورزیده اند (۶۳)
لَهُمُ الْبُشْرَى فِی الْحَیَاةِ الدُّنْیَا وَفِی الْآخِرَةِ لَا تَبْدِیلَ لِکَلِمَاتِ اللَّهِ ذَلِکَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظِیمُ ﴿۶۴﴾
در زندگى دنیا و در آخرت مژده براى آنان است وعده هاى خدا را تبدیلى نیست این همان کامیابى بزرگ است (۶۴)
سوره احقاف
إِنَّ الَّذِینَ قَالُوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقَامُوا فَلَا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَلَا هُمْ یَحْزَنُونَ ﴿۱۳﴾
محققا کسانى که گفتند پروردگار ما خداست سپس ایستادگى کردند بیمى بر آنان نیست و غمگین نخواهند شد (۱۳)
سوره حج
سوره مزمل
إِنَّ رَبَّکَ یَعْلَمُ أَنَّکَ تَقُومُ أَدْنَى مِنْ ثُلُثَیِ اللَّیْلِ وَنِصْفَهُ وَثُلُثَهُ وَطَائِفَةٌ مِنَ الَّذِینَ مَعَکَ وَاللَّهُ یُقَدِّرُ اللَّیْلَ وَالنَّهَارَ عَلِمَ أَنْ لَنْ تُحْصُوهُ فَتَابَ عَلَیْکُمْ فَاقْرَءُوا مَا تَیَسَّرَ مِنَ الْقُرْآنِ عَلِمَ أَنْ سَیَکُونُ مِنْکُمْ مَرْضَى وَآخَرُونَ یَضْرِبُونَ فِی الْأَرْضِ یَبْتَغُونَ مِنْ فَضْلِ اللَّهِ وَآخَرُونَ یُقَاتِلُونَ فِی سَبِیلِ اللَّهِ فَاقْرَءُوا مَا تَیَسَّرَ مِنْهُ وَأَقِیمُوا الصَّلَاةَ وَآتُوا الزَّکَاةَ وَأَقْرِضُوا اللَّهَ قَرْضًا حَسَنًا وَمَا تُقَدِّمُوا لِأَنْفُسِکُمْ مِنْ خَیْرٍ تَجِدُوهُ عِنْدَ اللَّهِ هُوَ خَیْرًا وَأَعْظَمَ أَجْرًا وَاسْتَغْفِرُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِیمٌ ﴿۲۰﴾
در حقیقت پروردگارت مى داند که تو و گروهى از کسانى که با تواند نزدیک به دو سوم از شب یا نصف آن یا یک سوم آن را [به نماز] برمى خیزید و خداست که شب و روز را اندازه گیرى مى کند [او] مى داند که [شما] هرگز حساب آن را ندارید پس بر شما ببخشود [اینک] هر چه از قرآن میسر مى شود بخوانید [خدا] مى داند که به زودى در میانتان بیمارانى خواهند بود و [عده اى] دیگر در زمین سفر مى کنند [و] در پى روزى خدا هستند و [گروهى] دیگر در راه خدا پیکار مى نمایند پس هر چه از [قرآن] میسر شد تلاوت کنید و نماز را برپا دارید و زکات را بپردازید و وام نیکو به خدا دهید و هر کار خوبى براى خویش از پیش فرستید آن را نزد خدا بهتر و با پاداشى بیشتر باز خواهید یافت و از خدا طلب آمرزش کنید که خدا آمرزنده مهربان است (۲۰)
سوره بقره
لَیْسَ الْبِرَّ أَنْ تُوَلُّوا وُجُوهَکُمْ قِبَلَ الْمَشْرِقِ وَالْمَغْرِبِ وَلَکِنَّ الْبِرَّ مَنْ آمَنَ بِاللَّهِ وَالْیَوْمِ الْآخِرِ وَالْمَلَائِکَةِ وَالْکِتَابِ وَالنَّبِیِّینَ وَآتَى الْمَالَ عَلَى حُبِّهِ ذَوِی الْقُرْبَى وَالْیَتَامَى وَالْمَسَاکِینَ وَابْنَ السَّبِیلِ وَالسَّائِلِینَ وَفِی الرِّقَابِ وَأَقَامَ الصَّلَاةَ وَآتَى الزَّکَاةَ وَالْمُوفُونَ بِعَهْدِهِمْ إِذَا عَاهَدُوا وَالصَّابِرِینَ فِی الْبَأْسَاءِ وَالضَّرَّاءِ وَحِینَ الْبَأْسِ أُولَئِکَ الَّذِینَ صَدَقُوا وَأُولَئِکَ هُمُ الْمُتَّقُونَ ﴿۱۷۷﴾
سوره انفال
إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ الَّذِینَ إِذَا ذُکِرَ اللَّهُ وَجِلَتْ قُلُوبُهُمْ وَإِذَا تُلِیَتْ عَلَیْهِمْ آیَاتُهُ زَادَتْهُمْ إِیمَانًا وَعَلَى رَبِّهِمْ یَتَوَکَّلُونَ ﴿۲﴾
مؤمنان همان کسانى اند که چون خدا یاد شود دلهایشان به تپش می افتد و چون آیات او بر آنان خوانده شود بر ایمانشان بیفزاید و بر پروردگار خود توکل مى کنند (۲)
الَّذِینَ یُقِیمُونَ الصَّلَاةَ وَمِمَّا رَزَقْنَاهُمْ یُنْفِقُونَ ﴿۳﴾
همانان که نماز را به پا مى دارند و از آنچه به ایشان روزى داده ایم انفاق مى کنند (۳)
أُولَئِکَ هُمُ الْمُؤْمِنُونَ حَقًّا لَهُمْ دَرَجَاتٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ وَمَغْفِرَةٌ وَرِزْقٌ کَرِیمٌ ﴿۴﴾
آنان هستند که حقا مؤمنند براى آنان نزد پروردگارشان درجات و آمرزش و روزى نیکو خواهد بود (۴)
سوره مومنون
قَدْ أَفْلَحَ الْمُؤْمِنُونَ ﴿۱﴾
به راستى که مؤمنان رستگار شدند (۱)
الَّذِینَ هُمْ فِی صَلَاتِهِمْ خَاشِعُونَ ﴿۲﴾
همانان که در نمازشان فروتنند (۲)
وَالَّذِینَ هُمْ عَنِ اللَّغْوِ مُعْرِضُونَ ﴿۳﴾
و آنان که از بیهوده رویگردانند (۳)
وَالَّذِینَ هُمْ لِلزَّکَاةِ فَاعِلُونَ ﴿۴﴾
و آنان که زکات مى پردازند (۴)
وَالَّذِینَ هُمْ لِفُرُوجِهِمْ حَافِظُونَ ﴿۵﴾
و کسانى که پاکدامنند (۵)
وَالَّذِینَ هُمْ لِأَمَانَاتِهِمْ وَعَهْدِهِمْ رَاعُونَ ﴿۸﴾
و آنان که امانتها و پیمان خود را رعایت مى کنند (۸)
وَالَّذِینَ هُمْ عَلَى صَلَوَاتِهِمْ یُحَافِظُونَ ﴿۹﴾
و آنان که بر نمازهایشان مواظبت مى نمایند (۹)
أُولَئِکَ هُمُ الْوَارِثُونَ ﴿۱۰﴾
آنانند که خود وارثانند (۱۰)
الَّذِینَ یَرِثُونَ الْفِرْدَوْسَ هُمْ فِیهَا خَالِدُونَ ﴿۱۱﴾
همانان که بهشت را به ارث مى برند و در آنجا جاودان مى مانند (۱۱)
سوره عنکبوت
وَالَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ لَنُبَوِّئَنَّهُم مِّنَ الْجَنَّةِ غُرَفًا تَجْرِی مِن تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ خَالِدِینَ فِیهَا ۚ نِعْمَ أَجْرُ الْعَامِلِینَ ﴿٥٨﴾ الَّذِینَ صَبَرُوا وَعَلَىٰ رَبِّهِمْ یَتَوَکَّلُونَ ﴿٥٩﴾
کسانى که ایمان آورده و کارهاى شایسته کردهاند، قطعاً آنان را در غرفههایى از بهشت جاى مىدهیم که از زیر آنها جویها روان است، جاودان در آنجا خواهند بود؛ چه نیکوست پاداش عملکنندگان(۵۸) همان کسانى که شکیبایى ورزیده و بر پروردگارشان توکل نمودهاند. (۵۹)
سوره بقره
ذَلِکَ الْکِتَابُ لَا رَیْبَ فِیهِ هُدًى لِلْمُتَّقِینَ ﴿۲﴾
این است کتابى که در [حقانیت] آن هیچ تردیدى نیست [و] مایه هدایت تقواپیشگان است (۲)
الَّذِینَ یُؤْمِنُونَ بِالْغَیْبِ وَیُقِیمُونَ الصَّلَاةَ وَمِمَّا رَزَقْنَاهُمْ یُنْفِقُونَ ﴿۳﴾
آنان که به غیب ایمان مى آورند و نماز را بر پا مى دارند و از آنچه به ایشان روزى داده ایم انفاق مى کنند (۳)
وَالَّذِینَ یُؤْمِنُونَ بِمَا أُنْزِلَ إِلَیْکَ وَمَا أُنْزِلَ مِنْ قَبْلِکَ وَبِالْآخِرَةِ هُمْ یُوقِنُونَ ﴿۴﴾
و آنان که بدانچه به سوى تو فرود آمده و به آنچه پیش از تو نازل شده است ایمان مى آورند و آنانند که به آخرت یقین دارند (۴)
أُولَئِکَ عَلَى هُدًى مِنْ رَبِّهِمْ وَأُولَئِکَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ ﴿۵﴾
آنان برخوردار از هدایتى از سوى پروردگار خویشند و آنان همان رستگارانند (۵)
سوره سجده
إِنَّمَا یُؤْمِنُ بِآیَاتِنَا الَّذِینَ إِذَا ذُکِّرُوا بِهَا خَرُّوا سُجَّدًا وَسَبَّحُوا بِحَمْدِ رَبِّهِمْ وَهُمْ لَا یَسْتَکْبِرُونَ ﴿۱۵﴾
تنها کسانى به آیات ما مى گروند که چون آن [آیات] را به ایشان یادآورى کنند سجده کنان به روى درمى افتند و به ستایش پروردگارشان تسبیح مى گویند و آنان بزرگى نمى فروشند (۱۵)
تَتَجَافَى جُنُوبُهُمْ عَنِ الْمَضَاجِعِ یَدْعُونَ رَبَّهُمْ خَوْفًا وَطَمَعًا وَمِمَّا رَزَقْنَاهُمْ یُنْفِقُونَ ﴿۱۶﴾
پهلوهایشان از خوابگاهها جدا مى گردد [و] پروردگارشان را از روى بیم و طمع مى خوانند و از آنچه روزیشان داده ایم انفاق مى کنند (۱۶)
فَلَا تَعْلَمُ نَفْسٌ مَا أُخْفِیَ لَهُمْ مِنْ قُرَّةِ أَعْیُنٍ جَزَاءً بِمَا کَانُوا یَعْمَلُونَ ﴿۱۷﴾
هیچ کس نمى داند چه چیز از آنچه روشنى بخش دیدگان است به [پاداش] آنچه انجام مى دادند براى آنان پنهان کرده ام (۱۷)
سوره زمر
سوره نور
رِجَالٌ لَّا تُلْهِیهِمْ تِجَارَةٌ وَلَا بَیْعٌ عَن ذِکْرِ اللَّهِ وَإِقَامِ الصَّلَاةِ وَإِیتَاءِ الزَّکَاةِ ۙ یَخَافُونَ یَوْمًا تَتَقَلَّبُ فِیهِ الْقُلُوبُ وَالْأَبْصَارُ ﴿٣٧﴾ لِیَجْزِیَهُمُ اللَّهُ أَحْسَنَ مَا عَمِلُوا وَیَزِیدَهُم مِّن فَضْلِهِ ۗ وَاللَّهُ یَرْزُقُ مَن یَشَاءُ بِغَیْرِ حِسَابٍ ﴿٣٨﴾
مردانی که نه تجارت و نه داد و ستدی، آنان را از یاد خدا و برپا داشتن نماز و دادن زکات، به خود مشغول نمیدارد، و از روزی که دلها و دیدهها در آن زیرورو میشود میهراسند. (۳۷) تا خدا بهتر از آنچه انجام میدادند، به ایشان جزا دهد و از فضل خود بر آنان بیفزاید، و خدا[ست که] هر که را بخواهد بیحساب روزی میدهد. (۳۸)
سوره احزاب
مِّنَ الْمُؤْمِنِینَ رِجَالٌ صَدَقُوا مَا عَاهَدُوا اللَّهَ عَلَیْهِ ۖ فَمِنْهُم مَّن قَضَىٰ نَحْبَهُ وَمِنْهُم مَّن یَنتَظِرُ ۖ وَمَا بَدَّلُوا تَبْدِیلًا ﴿٢٣﴾ لِّیَجْزِیَ اللَّهُ الصَّادِقِینَ بِصِدْقِهِمْ وَیُعَذِّبَ الْمُنَافِقِینَ إِن شَاءَ أَوْ یَتُوبَ عَلَیْهِمْ ۚ إِنَّ اللَّهَ کَانَ غَفُورًا رَّحِیمًا ﴿٢٤﴾
از میان مؤمنان مردانیاند که به آنچه با خدا عهد بستند صادقانه وفا کردند. برخی از آنان به شهادت رسیدند و برخی از آنها در [همین] انتظارند و [هرگز عقیده خود را] تبدیل نکردند. (۲۳) تا خدا راستگویان را به [پاداش] راستیشان پاداش دهد، و منافقان را اگر بخواهد، عذاب کند یا بر ایشان ببخشاید که خدا همواره آمرزنده مهربان است. (۲۴)
سوره فصلت
إِنَّ الَّذِینَ قَالُوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقَامُوا تَتَنَزَّلُ عَلَیْهِمُ الْمَلَائِکَةُ أَلَّا تَخَافُوا وَلَا تَحْزَنُوا وَأَبْشِرُوا بِالْجَنَّةِ الَّتِی کُنْتُمْ تُوعَدُونَ ﴿۳۰﴾
در حقیقت کسانى که گفتند پروردگار ما خداست سپس ایستادگى کردند فرشتگان بر آنان فرود مى آیند [و مى گویند] هان بیم مدارید و غمین مباشید و به بهشتى که وعده یافته بودید شاد باشید (۳۰)
نَحْنُ أَوْلِیَاؤُکُمْ فِی الْحَیَاةِ الدُّنْیَا وَفِی الْآخِرَةِ وَلَکُمْ فِیهَا مَا تَشْتَهِی أَنْفُسُکُمْ وَلَکُمْ فِیهَا مَا تَدَّعُونَ ﴿۳۱﴾
در زندگى دنیا و در آخرت دوستانتان ماییم و هر چه دلهایتان بخواهد در [بهشت] براى شماست و هر چه خواستار باشید در آنجا خواهید داشت (۳۱)
نُزُلًا مِنْ غَفُورٍ رَحِیمٍ ﴿۳۲﴾
روزى آماده اى از سوى آمرزنده مهربان است (۳۲)
سوره حج
وَجَاهِدُوا فِی اللَّهِ حَقَّ جِهَادِهِ هُوَ اجْتَبَاکُمْ وَمَا جَعَلَ عَلَیْکُمْ فِی الدِّینِ مِنْ حَرَجٍ مِلَّةَ أَبِیکُمْ إِبْرَاهِیمَ هُوَ سَمَّاکُمُ الْمُسْلِمِینَ مِنْ قَبْلُ وَفِی هَذَا لِیَکُونَ الرَّسُولُ شَهِیدًا عَلَیْکُمْ وَتَکُونُوا شُهَدَاءَ عَلَى النَّاسِ فَأَقِیمُوا الصَّلَاةَ وَآتُوا الزَّکَاةَ وَاعْتَصِمُوا بِاللَّهِ هُوَ مَوْلَاکُمْ فَنِعْمَ الْمَوْلَى وَنِعْمَ النَّصِیرُ ﴿۷۸﴾
و در راه خدا چنانکه حق جهاد [در راه] اوست جهاد کنید اوست که شما را [براى خود] برگزیده و در دین بر شما سختى قرار نداده است آیین پدرتان ابراهیم [نیز چنین بوده است] او بود که قبلا شما را مسلمان نامید و در این [قرآن نیز همین مطلب آمده است] تا این پیامبر بر شما گواه باشد و شما بر مردم گواه باشید پس نماز را برپا دارید و زکات بدهید و به پناه خدا روید او مولاى شماست چه نیکو مولایى و چه نیکو یاورى (۷۸)
سوره انعام
الَّذِینَ آمَنُوا وَلَمْ یَلْبِسُوا إِیمَانَهُمْ بِظُلْمٍ أُولَئِکَ لَهُمُ الْأَمْنُ وَهُمْ مُهْتَدُونَ ﴿۸۲﴾
کسانى که ایمان آورده و ایمان خود را به شرک نیالوده اند آنان راست ایمنى و ایشان راهیافتگانند (۸۲)
سوره بینه
وَمَا أُمِرُوا إِلَّا لِیَعْبُدُوا اللَّهَ مُخْلِصِینَ لَهُ الدِّینَ حُنَفَاءَ وَیُقِیمُوا الصَّلَاةَ وَیُؤْتُوا الزَّکَاةَ وَذَلِکَ دِینُ الْقَیِّمَةِ ﴿۵﴾
و فرمان نیافته بودند جز اینکه خدا را بپرستند و در حالى که به توحید گراییده اند دین [خود] را براى او خالص گردانند و نماز برپا دارند و زکات بدهند و دین [ثابت و] پایدار همین است (۵)
سوره روم
فَأَقِمْ وَجْهَکَ لِلدِّینِ حَنِیفًا فِطْرَتَ اللَّهِ الَّتِی فَطَرَ النَّاسَ عَلَیْهَا لَا تَبْدِیلَ لِخَلْقِ اللَّهِ ذَلِکَ الدِّینُ الْقَیِّمُ وَلَکِنَّ أَکْثَرَ النَّاسِ لَا یَعْلَمُونَ ﴿۳۰﴾
پس بااخلاص و حق گرایانه به سوی دین روی آور. این فطرتی الهی است که خداوند انسانها را بر آن آفریده است. و آفرینش خدا تبدیل نگردد. این دین پا برجاست هر چند اکثر مردم از آن بیخبرند
سوره یوسف
إِنِ الْحُکْمُ إِلَّا لِلَّهِ أَمَرَ أَلَّا تَعْبُدُوا إِلَّا إِیَّاهُ ذَلِکَ الدِّینُ الْقَیِّمُ وَلَکِنَّ أَکْثَرَ النَّاسِ لَا یَعْلَمُونَ ﴿۴۰﴾
فرمان جز براى خدا نیست دستور داده که جز او را نپرستید این است دین درست ولى بیشتر مردم نمى دانند (۴۰)
سوره انعام
قُلْ إِنَّنِی هَدَانِی رَبِّی إِلَى صِرَاطٍ مُسْتَقِیمٍ دِینًا قِیَمًا مِلَّةَ إِبْرَاهِیمَ حَنِیفًا وَمَا کَانَ مِنَ الْمُشْرِکِینَ ﴿۱۶۱﴾
بگو آرى پروردگارم مرا به راه راست هدایت کرده است دینى پایدار آیین ابراهیم موحد و او از مشرکان نبود (۱۶۱)
سوره نسا
وَمَنْ أَحْسَنُ دِینًا مِمَّنْ أَسْلَمَ وَجْهَهُ لِلَّهِ وَهُوَ مُحْسِنٌ وَاتَّبَعَ مِلَّةَ إِبْرَاهِیمَ حَنِیفًا وَاتَّخَذَ اللَّهُ إِبْرَاهِیمَ خَلِیلًا ﴿۱۲۵﴾
و دین چه کسی زیباتر از دین کسی است که سراپای وجودش تسلیم خداوند شده است ؟! در حالیکه نیکوکار است و از آیین پاک یکتاپرستی ابراهیم پیروی میکند! و [این چنین است که] خدا ابراهیم را به عنوان دوست خود برگزید!
سوره نسا
وَمَنْ یُطِعِ اللَّهَ وَالرَّسُولَ فَأُولَئِکَ مَعَ الَّذِینَ أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَیْهِمْ مِنَ النَّبِیِّینَ وَالصِّدِّیقِینَ وَالشُّهَدَاءِ وَالصَّالِحِینَ وَحَسُنَ أُولَئِکَ رَفِیقًا ﴿۶۹﴾
و کسانى که از خدا و پیامبر اطاعت کنند در زمره کسانى خواهند بود که خدا ایشان را گرامى داشته [یعنى] با پیامبران و راستان و شهیدان و شایستگانند و آنان چه نیکو همدمانند (۶۹)
حدیث پیامبر
ازپروردگار بواسطه ی فضل و کرمش در خواست نما
زیرا که خدا درخواست بنده را دوست می دارد و برترین عبادت انتظار فرج و گشایش است
مشکات المصابیح ۲۲۳۷
فی الحدیثِ القُدسیِّ :
أیُّما عَبدٍ اِطَّلَعتُ عَلى قَلبِهِ فَرَأیتُ الغالِبَ علَیهِ التَّمَسُّکَ بِذِکرِی تَوَلِّیتُ سیاسَتَهُ ، و کنتُ جَلِیسَهُ و مُحادِثَهُ و أنِیسَهُ
در حدیث قدسى آمده است : هر گاه به دل بنده اى سر زنم و ببینم که یاد من بر آن غالب گشته است ، تربیت او را خود به عهده گیرم و همنشین و همسخن و همدم او شوم .
بحارالانوار ۹۳/۴۲/۱۶۲
حدیث قدسی
آنکس که مرا طلب کند، مرا مییابد و آنکس که مرا یافت، مرا میشناسد و آنکس که مرا شناخت، مرا دوست میدارد و جز من هیچ نگزیند
حدیث قدسی
از وحیهای خدا به موسی (ع) این بود:
ای موسی فقیر کسی است که سرپرستی مثل من ندارد.
بیمار کسی است که طبیبی مانند من ندارد.
غریب، کسی است که مونسی مثل من ندارد.
الجواهر السَنیّة ص ۱۴۸
“حدیث قدسی”
امام علی (ع):
☆ خداوند به موسی(ع) وحی کرد؛ ای موسی! بدان که یادم برای یادکنندگان، دیدارم برای مشتاقان، و بهشتم برای فرمانبران است، اما خودم خاص دوستدارانم هستم
حدیث قدسی”
حدیث قدسی
احادیث طبقه بندی شده:
.
☘️ حدیث قدسی به نقل از امام علی(ع):
خداوند فرمود ؛
هر کس برای خشنودی من کار کند ، سه ویژگی را به او عطا میکنم ؛ "شکر"ی را به او میشناسانم که جهل با آن آمیخته نباشد ، "یاد"ی را به او میشناسانم که فراموشی به آن راه نیابد ، و "محبت"ی را به او میشناسانم که محبت هیچ مخلوقی را بر محبت من ترجیح ندهد.
ارشاد القلوب ص ۲۰۴
حدیث قدسی”
الجواهِرُ السَّنِیَّة ص ۱۷۵
فیما ناجَى اللّه ُ بِهِ مُوسى علیه السلام اَنْ قالَ: یَابْنَ عِمْرانَ! کَذِبَ مَنْ زَعَمَ اَنَّهُ یُحِبُّنى، فَاِذا جَنَّهُ اللَّیْلُ نامَ عَنّى. اَلَیسَ کُلُّ مُحِبٍّ یُحِبُّ خَلْوَةَ حَبیبهِ؟
در مناجات خدا با موسى علیه السلام از جمله چنین بود: دروغ مى گوید کسى که مى پندارد مرا دوست مى دارد، اما چون تاریکى شب او را فرا مى گیرد به خواب مى رود ( و از مناجات با من غافل مى شود). مگر نه اینکه هر عاشق و دوستدارى ، خلوت با محبوب خود را دوست مى دارد؟
از پیامبر خدا صلى الله علیه و آله سؤال شد
که فردا[ى قیامت] نجات در چیست؟
فرمود : راه نجات فقط این است که با خدا از در نیرنگ در نیایید،امام صادق (ع) نقل است که حضرت رسول اکرم (ص) فرمودند:
« إِنَّمَا الْأَعْمَالُ بِالنِّیَّاتِ وَ لِکُلِّ امْرِئٍ مَا نَوَی. »
ارزش هر عملی به نیت است و ارزش هر انسانی به نیت اوست
بحارالانوار ج ۶۷ ص ۲۱۱
قال النبی صلى الله علیه و آله :
امام صادق علیه السلام :
کُلُّ ریاءٍ شِرکٌ ، إنّهُ مَن عَمِلَ للناسِ کانَ ثوابُهُ على الناسِ
هر گونه ریایى شرک است . هر که به خاطر مردم کار کند، پاداشش به عهده مردم باشد .اصول کافی جلد دوم صفحه ۲۹۳
پیامبرخدا حضرت محمد صلی الله علیه وآله وسلم فرمودند:
جز دعا، هیچ چیز تقدیر خداوند را تغییر نمی دهد.
[ جامع الاحادیث،ج۱۵،ص۲۱۲ ]
قال الامام علی (علیه السّلام) :
الایمانُ علی أربعة أرکانٍ: اَلتوکّلُ علی الله، و التفویضُ اِلیَ اللهِ، و التسلیمُ لأمرِ اللهِ و الرّضا بقضاءِ اللهِ.«
بحار الانوار، ج 75، ص 63»
پیامبر اسلام(ص):
“مردمان بر اساس نیّات شان محشور می شوند”
الشواهد الربوبیه ص ۲۴۳
به پیامبر ﷺگفتند
فما الإیمانُ؟ قالَ: الإخْلاصُ، قالَ: فَما الیَقِینُ؟ قالَ: التَّصْدِیقُ بِالقِیامَةِ
ایمان چیست؟ فرمود: اخلاص
گفتند: پس یقین چیست؟ فرمود: تصدیق و تایید کردن قیامت
( 3 صحیح ترغیب _ بیهقی)
حدیث پیامبر
أَنَا عِنْدَ ظَنِّ عَبْدی بِی، وأَنَا مَعَهُ حَیْثُ یَذْکُرُنِی،
الله عز وجل می فرماید: من با بنده ام مطابق گمانی که نسبت به من دارد، رفتار می کنم و هرجا مرا یاد کند، با او خواهم بود.
صحیح مسلم ۲۶۷۵
حدیث پیامبر
لَیْسَ شَیْءٌ أَکْرَمَ عَلَى اللَّهِ مِنَ الدُّعَاءِ
نزد خداوند چیزی گرامی تر از دعا نیست.»
حدیث پیامبر
هَلَکَ الْمُتَنَطِّعُونَ " . قَالَهَا ثَلاَثًا .
عبدالله بن مسعود - رضى الله عنه - از رسول الله - صلى الله علیه و سلم روایت مى کنند که فرمودند:
"کسانی که (در کارهای دینی و دنیوی) سخت گیری می کنند،هلاک می شوند
- و این جمله را سه بار تکرار نمودند-
امام حسن مجتبی علیهالسلام فرمودند:
کسی که در دلش هوایی جز خشنودی خدا (ﷻ) نگذرد خداوند دعایش را مستجاب کند....
بحارالانوار: 43/351/25
امام علی علیه السلام
أوَّلُ ما یَجِبُ علَیکُم للّه ِ سبحانَهُ ،
شُکرُ أیادِیهِ و ابتِغاءُ مَراضِیهِ
نخستین چیزى که بر شما در قبال خداوند سبحان واجب است سپاسگزارى از نعمتهاى او و فراهم آوردن موجبات خشنودى اوست
.غرر الحکم : ۳۳۲۹
ـ «امام جعفرصادق(علیهالسلام)»:
القَلبُ السَّلیم، الّذی یَلقی ربَّهُ و لَیسَ فیهِ احدٌ سِواه.
قلب سلیم و سالم را کسی دارا است که در وقت ملاقات پروردگار خود، احدی
به غیر از او در آن نباشد.
دعن أبی أمامة قال: قال عَنْ رَسُولِ اللَّهِ صلى الله علیه وسلم أَنَّهُ قَالَ مَنْ أَحَبَّ لِلَّهِ وَأَبْغَضَ لِلَّهِ وَأَعْطَى لِلَّهِ وَمَنَعَ لِلَّهِ فَقَدِ اسْتَکْمَلَ الإِیمَانَ
ابو امامه رضی الله عنه گوید: پیامبر صلیاللهعلیهوسلم فرمود: «هرکس به خاطر خدا دوستی کند و به خاطر خدا خشمگین شود و به خاطر خدا ببخشد و به خاطر خدا منع کند، همانا ایمان او تکمیل شده است».
سنن ابوداود (۴۶۸۱)
حدیث پیامبر
لا تسبوا الدهر فإن الله هو الدهر.
رسول الله صلی الله علیه و سلم فرمودند:
زمانه را نا سزا مگوئید چرا که خداوند زمانه است
صحیح مسلم ۲۲۴۶
حدیث پیامبر
«اَلطِّیَرَةُ شِرْکٌ، اَلطِّیرَةُ شِرْکٌ، ثَلاثاً»؛
بد فالی شرک است، بد فالی شرک است، بد فالی
شرک است
. (سنن أبی داود: ۳۹۱۰؛ ترمذی: ۱۶۱۴؛
حدیث پیامبر
.ادعوا اللّهَ وأنتم موقِنونَ بالإجابةِ، واعملوا أنّ اللّهَ تعالى لا یَسمَعُ دعاءً مِن قلبٍ غافِلٍ لاهٍ.
.خدا را بخوانید و به اجابتش یقین داشته باشید و بدانید که خداى متعال، دعاى دل غافل سرگرم به چیزى دیگر را نمى شنود.
.کنز العمّال : ج ۷ ص ۷۲۰ ح
حدیث امام صادق
بحارالانوار ج۶۷،ص۲۱۱
رسول خدا (ص) فرمود:
ای مردم برای شما نشانه های است، پس به نشانه های خود بپردازید و برای شما نهایتی است، به نهایت خود بپردازید
نفائس العرفان، وصایای نبوی، ص ۱۸۴
از دریا، چه بر توان گرفت؟ تا ساکن دریا نشوی
عین القضات همدانی تمهیدات
کمال ایمان از راه معرفت است و تا کی تکرار کنم که ایمان تو از راه عادت است
#نامه_ها #جلد_اول #نامه_بیست_ویکم
ای عزیز هر کاری که با غیری منسوب بینی بجز از خدای- تعالی- آن مجاز میدان نه حقیقت؛ فاعل حقیقی، خدا را دان. آنجا که گفت: «قُلْ یَتَوفکم مَلِکُ المَوْت» این، مجاز می دان؛ حقیقتش آن باشد که «اللّهُ یَتَوَفّی الأنْفُسَ حینَ مُوْتِها». راه نمودن محمد، مجاز می دان؛ و گمراه کردن ابلیس، همچنین مجاز می دان «یُضِلُّ من یَشاءُ وَیَهْدی من یشاءُ» حقیقت می دان. گیرم که خلق را اضلال، ابلیس کند ابلیس را بدین صفت که آفرید؟
تمهیدات عین القضات همدانی
ای دوست
... راه پیدا کردن واجب است؛ امّا راه خدای تعالی در زمین نیست، در آسمان نیست، بلکه در بهشت و عرش نیست؛ طریق الله در باطن توست؛ «و فی انفسکم» (الذاریات، 21) این باشد. طالبان خدا او را در خود جویند، زیرا که او در دل باشد، و دل در باطن ایشان باشد.
تمهیدات عین القضات همدانی
اخلاق و تعصبات موروث از آباء و اجداد و استادان، دیده ی دل را از ادراک باز دارد.
نامه ها. عین القضات همدانی
گفتند که هلاک به بود که زندگانی با غیر او کردن
عین القضات همدانی تمهیدات
راه طالب خود در اندرون اوست، راه باید که در خود کند «وَفی اَنفسِکم أَفَلا تُبْصرون». همه موجودات، طالب دل رونده است که هیچ راه به خدا نیست بهتر از راه دل «القلبُ بَیْتُ اللّه»
تمهیدات عین القضات
حسین منصور را پرسیدند که تو بر کدام مذهبی؟ گفت: «أنا علی مذهبِ ربّی» گفت: من بر مذهب خداام زیرا که هر که بر مذهبی بود که آن مذهب نه پیروی بود، مُختلط باشد؛ و بزرگان طریقت را پیر خود خدای تعالی بود؛ پس بر مذهب خدا باشند و مخلص باشند نه مختلط. اختلاط توقف است و اخلاص ترقی و اخلاص در طالب خود شرط است
عین القضات همدانی
همه آیات کتاب آسمانی فعلی به منزله هدایت ما نازل نشده بلکه بعضی آیات برای هدایت و بعضی برای امتحان الهی است و نباید از آنها پیروی کرد یا پیروی از آنان را اجباری دانست . همه آیات از سوی خداوند است ولی ارزش و کارکرد همه آیات یکسان نیست
سوره آل عمران
هُوَ الَّذِی أَنْزَلَ عَلَیْکَ الْکِتَابَ مِنْهُ آیَاتٌ مُحْکَمَاتٌ هُنَّ أُمُّ الْکِتَابِ وَأُخَرُ مُتَشَابِهَاتٌ فَأَمَّا الَّذِینَ فِی قُلُوبِهِمْ زَیْغٌ فَیَتَّبِعُونَ مَا تَشَابَهَ مِنْهُ ابْتِغَاءَ الْفِتْنَةِ وَابْتِغَاءَ تَأْوِیلِهِ وَمَا یَعْلَمُ تَأْوِیلَهُ إِلَّا اللَّهُ وَالرَّاسِخُونَ فِی الْعِلْمِ یَقُولُونَ آمَنَّا بِهِ کُلٌّ مِنْ عِنْدِ رَبِّنَا وَمَا یَذَّکَّرُ إِلَّا أُولُو الْأَلْبَابِ ﴿۷﴾
اوست کسى که این کتاب [=قرآن] را بر تو فرو فرستاد پاره اى از آن آیات محکم است آنها اساس کتابند و [پاره اى] دیگر متشابهاتند. اما کسانى که در دلهایشان انحراف است براى فتنهجویى و طلب تاویل آن از متشابه آن پیروى مى کنند با آنکه تاویلش را جز خدا کسی نمی داند و ریشه داران در دانش مى گویند ما بدان ایمان آوردیم همه از جانب پروردگار ماست و جز خردمندان کسى متذکر نمى شود (۷)
سوره حج
وَمَا أَرْسَلْنَا مِنْ قَبْلِکَ مِنْ رَسُولٍ وَلَا نَبِیٍّ إِلَّا إِذَا تَمَنَّى أَلْقَى الشَّیْطَانُ فِی أُمْنِیَّتِهِ فَیَنْسَخُ اللَّهُ مَا یُلْقِی الشَّیْطَانُ ثُمَّ یُحْکِمُ اللَّهُ آیَاتِهِ وَاللَّهُ عَلِیمٌ حَکِیمٌ ﴿۵۲﴾
و پیش از تو [نیز] هیچ رسول و پیامبرى را نفرستادیم جز اینکه هر گاه چیزى تلاوت مى نمود شیطان در تلاوتش القاى [شبهه] میکرد پس خدا آنچه را شیطان القا میکرد محو مى گردانید سپس خدا آیات خود را استوار مى ساخت و خدا داناى حکیم است (۵۲)
لِیَجْعَلَ مَا یُلْقِی الشَّیْطَانُ فِتْنَةً لِلَّذِینَ فِی قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ وَالْقَاسِیَةِ قُلُوبُهُمْ وَإِنَّ الظَّالِمِینَ لَفِی شِقَاقٍ بَعِیدٍ ﴿۵۳﴾
تا آنچه را که شیطان القا مى کند براى کسانى که در دلهایشان بیمارى است و [نیز] براى سنگدلان آزمایشى گرداند و ستمگران در ستیزه اى بس دور و درازند (۵۳
مقاله اول
بخوان به “اسم ربّ ات” که آفرید!
مسعود ریاعی
مقاله دوم
"پناهی جز او نیست"
راه هر دم باریک می شود. باریک و باریکتر. و آنگاه خطی می شود که فقط یک نفر را پذیراست. همچون صفی تک نفره. هر کس فرد می شود، فردِ فرد. هیچ پناهی نیست جز ربّ ساکن در قلب خودت. و این تویی منهای هیچکس، در گذر از صراط خویش. اینچنین است گذر از یک مرحله از حیات به مرحله ای دیگر.
مسعود ریاعی
مقاله سوم
بیهوده به این و آن پناه مَبَر. ذهنت را مشتّت مساز. توجهات را تکه تکه مکن. هیچ کس و هیچ چیز حافظ مخلوق نیست ، جز خالق. چه در هستی تنها یک نیروی واحد است که فرمان میراند. یک نیروست که همه را در بر گرفته است. هیچ کس هیچ نیرویی از خود ندارد. نیرویشان عاریهای است و همگی تحت تاثیرات عمل میکنند. این آیه میفرماید آدمی باید دست از هرگونه شرک بر دارد و تنها با قلبی گشاده و فهمی باز ، تسلیم حقیقت یگانه باشد. مؤثر در وجود، یکی است و آن خودش است.
مسعود ریاعی
مقاله چهارم
“ ربّ خودت را بنده باش ”
ارباب دیگران به درد تو نمیخورند.
ورود به جریان رُبُوبی دیگران نجاتبخش تو نیست. ربّ و جریان رُبُوبی خودت را بیاب. ربّ خودت را بنده باش ؛ “ وَاعبُد رَبَّکَ ” !
این تنها ربّ خودت است که به تمامی پذیرای توست. نشانهاش اینست که تو را همانگونه که هستی میپذیرد و تو نیز قلباً پذیرایی اویی. این پذیرشی دو طرفه است. آن که تو را نمیپذیرد، آن که جواب دعایت را نمیدهد، ربّ تو نیست.
یوسف(ع) ربّ دیگری را یاد کرد و چند سال دیگر در زندان بماند! نکته را دریاب که آنچه که گفتم معنای دیگری از راضِیَّةً مَرضِیَّةً است. رضایت دو طرفه. بدان که هر اسمی از اسماءالله برای خود رَبِّی است و مَربُوبی دارد. پس اگر ربّ تو رحمٰن و غفّار و عَفُوّ و هادی است در صف کسانی که ربّشان اسم مُنتَقِم و ضٰارّ و شدیدُالعِقاب و مُضِّل است قرار نگیر که این برای تو بسیار ناسازنده و خطرناک است.
تو همواره از اَحسَنهای قرآن پیروی کن ؛” وَاتَّبِعُوا اَحسَنَ ما اُنزِلَ اِلَیکُم ” !
و خوشا بحال آنان که ربّشان اسم جامع “الله” یعنی همان بخشنده و مهربان است. و به یاد داشته باش که خدا یگانه است و آنچه متفاوت مینماید جریانهای رُبُوبی متناسب با هر مَربُوب است.
مقاله پنجم
"اِنَّ مَعِیَ رَبّی سَیَهدِین"
(پروردگارم با من است و همو هدایتم می کند)
من مبلّغ هیچ نظریه و برداشت و آرمان ذهنی نیستم. نه به خود میخوانم نه به غیر. آنچه که می گویم همان است که قرآن گفته است؛ اینکه هر کس باید بسوی پروردگارش رجوع کند "اِرجِعِی اِلَی رَبِّک". پروردگاری که با خود اوست و جدای از او نیست. "هَوَ مَعَکُم اَینَ ما کُنتُم". تمام سلوک، آگاهی به این معیّت است. نجات نیز همین است. هر که معیّت ربّ اش را دریابد، به نص صریح قرآن همو هدایتش می کند و همو برایش کافیست. "وَ کَفی بِرَبِّکَ هادِیَّاً وَ نَصِیراً" (و پروردگارت به عنوان هادی و یاور کافیست)
مسعود ریاعی
مقاله ششم
من تنها تسلیم پروردگار خودم هستم. پروردگاری که در قلب خودم است. با من است.
سلوک من همواره بسوی رب خودم است. زیرا تنها با رب خودم است که به ذات الوهیت وصل می شوم. من راه دیگران را نمی پیمایم. نمی توانم بپیمایم. چنین کاری بی حرمتی به رب خودم است. من اهل بی حرمتی به رب ام نیستم.
“اِنَّ مَعِیَ رَبِّی” (رب من با خود من است).
پس “وَاعبُد رَبّکَ” (رب ات را بنده باش).
این دستور صریح قرآن است. تو تنها از طریق رب خویش است که به رستگاری نائل می شوی.
و این رب همواره با مربوب است. با خود توست. پس جریان ربوبی خودت را دریاب.
تو منحصر بفردی. شبیه هیچکس نیستی. این یعنی جریان ربوبی تو خاص است. همچنانکه ماجراهای زندگی ات خاص است.
جریان ربوبی ات را عاشقانه تسلیم باش تا از رنج بی هویتی بِرَهی و نفس مطمئنه گردی. با تسلیم، شبیه رب خود شو. و بدان که آن یگانه مطلق بی نهایت، در فطرت الهی هر سالکی به نقشی متجلی می شود که خاص خود اوست، و این همان خود متعالی است. قدرش را بدان.
مقاله هفتم
حسرت از نگاهت بشوی که این بیحرمتی به "ربّ خویش" است.هیچ گاه مگو که کاش آن دیگری بودم که این بیحرمتی به ربّ خویش است. هیچگاه به دیگری مگو که تو از "ربّات" بخواه که برای من چنان کند، که این بیحرمتی به ربّ خویش است،
مقاله هشتم
پروردگار مهربانی که در همه موقعیتها - چه بدانی چه ندانی- مراقب و محافظ تو بوده و تو را در بستر هدایت خویش پرورانده است.
این سورۀ توست و این رب، پروردگار توست. تو به خود نیامدهای، و بیهوده این راه دراز را نپیمودهای. تو در جریان رُبُوبی (پرورشی) خود سیر میکنی. تو تحت نظر و مراقبت پروردگارت بسر میبری. تمام ماجراهای زندگی ات حساب شده بودهاند. تک تک افرادی که در زندگیات آمدهاند، هر کدام طبق برنامهای تأثیری داشتهاند و در زندگیت چون کاتالیزوری عمل کردهاند. درسی در کار بوده است. هرکدام بستری از آگاهی بودهاند. تا اینجا که آمدهای با نیرو و نعمت پروردگارت آمدهای.
تو بی کس نیستی. تو را رها نکردهاند. تو "رب" داری. پس باید میوۀ خودت را بدهی.
رب، تو را به بار مینشاند.
اینجا مزرعۀ آخرت است. و او باغبان الهی است. به موقع آب میدهد و به موقع شاخههای اضافه را میزند. قهر و لطفش در یک جهت است. دو بازو است که هر دو در خدمت رشداند.
هر سختی که پشت سر گذاشتهای در آن رشدی نهفته بوده است. هیچ چیز همیشگی نیست، کما اینکه نبوده است. تمامی ماجراها گذرا است. حل میشوند، به چیز دیگری تبدیل میشوند. و آن سختیها برای خالص کردن است. برای به آگاهی رساندن. زیرا آگاهیِ ناب یگانه کالای ارزشمند توست. از خاک تو را برداشته به افلاک میرساند. به "مطلق" نائل میکند. "خلاص"ات میکند.
آنگاه موقعش که رسید خودِ آگاهی را هم رها میکنی. به آن فکر نمیکنی. فقط هستی. در یک هستِ مطلق. ( سوره ضحی)
مقاله نهم
توجه به ربّ"
نه مکتب اصالت ماده و نه اصالت روح، بلکه اصالت "ربّ". نه پرستش ماده، نه پرستش روح، بلکه "وَاعبُد رَبَّکَ" (ربّ ات را بنده باش) که این سلوک قرآنی است. روح با تمام قِداستی که دارد از "امر ربّ" است و خود علت غایی نیست. آن را خاضعانه دریاب و به آن آگاه شو، اما روی سوی ربّ ات داشته باش که "اِلَی رَبِّکَ المُنتَهَی" (انتهای کار، ربّ توست)
مقاله دهم
جریان زنده ی رُبُوبیّت"
هر کس با ربّ خویش است که واصل می شود. پس ربّ ات را بنده باش "وَاعبُد رَبَّک". به جریان رُبُوبی ات راضی باش و مقدّراتت را بپذیر. تو تنها از این جریان زنده است که به الوهیّت خویش وصل می شوی، و به الله که اسم ذات آن حقیقة الحقایق است رجوع می یابی. جریان رُبُوبی تو، چون شعاعی از نور است که تو را به منبع نور می رساند. این شعاعِ از نور، خاص توست. و برای همین است که مقدّرات هر کس متفاوت می نماید. زیرا هر موجودی جریان رُبُوبی خاص خویش را داراست. ابراهیم (ع) یک هشیار واقعی است و می داند به کجا باید روی آورد "اِنّی مُهاجِرٌ اِلَی رَبّی" ( من بسوی ربّ ام هجرت می کنم!). و بدان که تمامی جریان های رُبُوبی، تمامی این شعاع های نورانی، همه و همه به حقیقةالحقایق، به ذات احد واحد منتهی می گردند. چه "لا اله الا هو"
مقاله یازدهم
مراقب کلامتان باشید"
یک سالک مراقب کلامش هست زیرا نیک می داند چه بسا آسمان از همان کلمات بر او حکم کند. یوسف(ع) به آن ساقی که آزاد شد، گفت؛ "مرا نزد ربّ ات یاد کن"! و به خاطر گفتن همین جمله، چند سال دیگر در زندان بماند! زیرا کسی چون یوسف، باید فقط ربّ خویش را یاد کند و هر چیز را از او بخواهد، نه ربّ دیگری! زیرا همانطور که در مقالات عدیده گفته ام، با آنکه خداوند "اَحد واحد" است اما جریان رُبُوبی هر کس با دیگری متفاوت است. ای دوست، به کلماتت هشیار باش که بسیاری با کلمات خویش، سرنوشت های سخت تر و پیچیده تری برای خود رقم زده اند! در "قُوتُ القُلُوب"، خبری قدسی و شگفت نقل شده بدین مضمون، که آن کلمه ای که از یعقوب(ع) صادر شد؛ "میترسم گرگ او را بخورد" به واقع دردسرساز هم خودش و هم یوسف شد چه او میتوانست کلمات بهتری بکار گیرد و به جای کلمات "گرگ" و "خوردن"، یوسف را به ظلّ حفاظت خداوند بسپارد
مقاله دوازدهم
وصل به حقیقت خویش”
اینطور نیست که یک نفر برود و حقیقت را کشف کند و بعد بیاید بگوید ای مردم، من حقیقت را کشف کردم و شما آسوده باشید و رنج کشف حقیقت را به خود راه ندهید! ابداً اینطور نیست. چنین تصوری را به کل از ذهنت بیرون بینداز.
هر کس باید خود حقیقت خودش را کشف کند.
هر کس باید خود به این مهم نائل شود.
این وظیفهای است که کار هر فرد انسانی ذیشعور است.
تنبلی و آمادهخوری را باید کنار گذاشت.
در این راه تو تنها میتوانی از تجارب بزرگان بهره بگیری و تعالیمشان را دریابی و آنگاه خود برای کشف حقیقت به راه افتی. تو تنها اینگونه به حقیقت خودت دست خواهی یافت.
حقیقتی که از آنِ خودت است. حقیقتی که عاریهای و تقلیدی نیست. دستوری نیست. تلقینی نیست. بلکه حقیقت ِ خود توست که به آن واصِل گشتهای. و بدان که تنها همین حقیقت است که به “حقیقت محض” راه دارد.
مقاله اول
امروزه باید گفت که مرادتراشی و مریدبازی و تسلیم این شخص و آن شخص بودن، دوره اش به پایان رسیده است. تو باید روی پای خودت باِیستی. مستقل و آزاد.
امروزه انواع تعالیم رهاییبخشِ بزرگان، براحتی در دسترس همگان است. لازم نیست خود را اسیر و بردهی معنوی دیگران کنی. تنها کافیست هر جا که هستی آن تعلیمی را که قلبت پذیرا و بدان گواه است، عامل باشی.مقاله دوم
انبیاء و اولیاء علیهم السلام ، آنچنان که برخی پنداشتهاند ، واسطه به معنای سدی بین انسان و خدا نیستند. آنها "دعوت کننده" بسوی خدایند. فرق است بین آن واسطه و این دعوت کننده. آن بزرگواران به ما تعلیم میدهند که چگونه رو سوی خداوند سبحان کنیم، چگونه ارتباطی سازنده و کارآمد داشته باشیم ، و چگونه هر لحظه تسلیمش باشیم.
آنها به خدا می خوانند نه به خود.
مسعود ریاعی
مقاله سوم
ای دوست ، سلوک کشفِ خودیت خود است. و این کار تقلیدی نیست. خودت باید به راه بیفتی و کشفاش کنی. خودت باید چشمانِ مشاهده گرت را بگشایی. پاسخ این و آن به درد نمیخورد. بل این سؤالی است که تنها پاسخ خودت را میطلبد.
مسعود ریاعی
مقاله چهارم
رهایی از رنج"
بشر امروز گرفتار تاریکی است. و برای رهایی از رنجی که گرفتار آن است بیهوده به هر چیزی چنگ میزند؛ از این اندیشه به آن اندیشه میرود، از این آرمان به آن آرمان، از این رؤیا به آن رؤیا، از این سرزمین به آن سرزمین، از این جمع به آن جمع، از این دین به آن دین، و حتی به بیدینی میرود ... اما همه بیهوده است.
اینها نه تنها نجات بخش نبوده و نیستند بلکه همواره بر گرفتاریش افزوده و میافزایند. زیرا تا وقتی بشر بخواهد راه نجات را در بیرون خود جستجو کند، وضع جهان همین است و او روز به روز افسردهتر و مغبونتر خواهد شد. زیرا مشکل او درونی است.
امروزه تنها راه نجات، رجوع به خویشتن خویش و توجه از القاءات غیر بریدن است. به فطرت الهی خود روی آوردن و به شعور متعالی سلام کردن است.
فرار از خود و تکیه به غیر کردن و همواره نجات را در بیرون خود جستجو کردن، هیچگاه چاره نبوده و نیست.
بشر آنگاه که آگاهانه بر پای خویش بایستد و مسئولیت خویش بپذیرد، تازه بر آستانهی رهایی از رنج قرار گرفته است.
مسعود ریاعی
مقاله پنجم
ما همه در سناریوهای بازنده بازی میکنیم. سناریوهایی که دیگران برایمان نوشتهاند؛ پدر و مادر، خانواده و آشنایان، معلمان و مرشدان معنوی، حاکمان و اسطورههای دروغین.
حتی دیالوگهایمان دیالوگهای آنان است. سخنان خودمان نیست.
ما هنوز سناریوی منحصربفرد خودمان را نداریم. نمیشناسیم.
بشر امروز اگر طالب نجات است نیازمند یک عصیان اولیه است. باید همهٔ سناریوهای القایی و تحمیلی را دور بریزد.
بازیگر گفتهها و نوشتهها و طرحهای دیگران نشود.
تو باید سناریوی منحصربفرد خودت را داشته باشی.
و سناریوی منحصربفرد تو در فطرت الهیات نهفته است.
در جوهرهٔ ذاتی خودت. هر سناریوی دیگری جز این، یک سناریوی بازنده است. برای تو یک تراژدی رنجآور و بدفرجام است.
همهٔ سناریوهای از پیش تعیین شده را دور بریز. خوب و بدشان نکن. از آن قالبهای ناخودی بیرون بیا. حتی اگر در آنها احساس معنویت داشتهباشی بدان که آن معنویتی کاذب است. از آنِ تو نیست. ساختگی است.
تو باید سناریوی خودت را دریابی.
خودت داستانت را تا پایان بنویسی و بسازی.
فطرت خودت را به ظهور رسانی و در این جهان تنها در سناریوی خودت بازی کنی.
تمام نوشتهها و گفتههای من فریاد همین نکته است.
نکته را دریاب.
سناریوهای القایی دیگران به درد تو نمیخورند. برای تو معنویت و نجات نمیآورند.
نجات تو، تنها از درون خود تو سر بر میآورد.
آن با خودیت خدادادهٔ توست.
هرگز بازیگر سناریوهای مادی و معنوی دیگران نباش.
از بزرگان بیاموز. اما تنها بازیگر سناریوی فطرت خودت باش.
و این یک عصیان زیبا و آگاهانه میطلبد. عصیانی سالکانه
مقاله ششم
بتها و معبودهای دروغین تراشیده شده تنوع بسیار دارند. بتهای ذهنی، بتهایی که در ذهنمان می تراشیم، خود از خطرناک ترین و ویرانگرترین بتهایند. بسیاری از ما غُلُو می کنیم و در ذهن هایمان از این و آن بت میتراشیم و آن گاه به اطاعتشان تن میدهیم. ما با برداشت هایمان از هستی و از متون مقدس مدام مفاهیمی را میتراشیم که حقیقت ندارند و صرفاً تصورات ذهنی مایند. ما با تیشهی احساس و خیال، مدام تصاویری وَهمی و غیر واقع می تراشیم و آنها را به مرور باور کرده، راست میانگاریم
و بندگی میکنیم. ما با اندک معلوماتمان هر روزه چیزهای باطل بسیار میتراشیم.تصوراتی خیالی و ناصواب از خدا و فرشتگان و بهشت و جهنم و قیامت میتراشیم و اسم برداشتهایمان را عقیده میگذاریم و آنها را عبادت می کنیم. امروزه بت های ما فقط از سنگ و چوب تراشیده نشده اند، بلکه از جنس فکر و خیال، از جنس باور و عقیده، از جنس خودبزرگ بینی و خود حق پنداری، از جنس قدرت و سلطه طلبی، از جنس شهوت و شهرت پرستی، از جنس حسد و بخل و کینه و دشمنی و خشونت طلبی تراشیده شده اند. ای دوست! این ذهن تاریک اندیش، کارخانه ی عظیم بت تراشی است. تعطیلی ندارد. مدام بتهای جدید می تراشد. نو به نو و هر کدام مدرن تر از قبلی…
پروردگارا، نورا، وجودا، ما را از شر همهی بت های تراشیده شده خلاص کن و توفیق حق پرستی و یگانگی را نصیبمان فرما، برحمتک یا ارحم الراحمین.
مقاله هفتم
در عصر پیش رو، مرید و مراد بازیهای وَهم آلود امری منسوخ شده است و این به چشم دل قابل رؤیت است. نسل آینده در این جهان، راهی ندارد جز آن که بیدار شود و بر فطرت الهی خود باشد و روی پای خود بایستد. این یک رهایی از انواع تکیه گاههای ذهنی و احساسی است و خود از مهمترین ویژگی های دوره ی جدیدی است که در حال آمدن است. دوره ای که برای رشدش باید رها از بردگی اتوریته ها و شخصیت های به اصطلاح کاریزماتیک شود. آری، بزرگان باز هستند و باید از آنان درس گرفت؛ اما درس روی پای خود ایستادن و بر فطرت خویش بودن را، و نه وابستگی به آنها را. ای دوست، مرید و مراد بازیها و حکایات شیرین شان را از هم اکنون واگذار، که دوره اش گذشته است. به خودت بیا و قدم در راه معرفت نفس خویش گذار. بخوان و از تجارب بزرگان بهره مند شو، و آنگاه به تنهایی به “مشاهده” بنشین، و حقیقت خودت را بیاب. حقیقتی که از آنِ توست. نقل قول نیست. عاریه ای نیست. تو اینگونه به پرواز در خواهی آمد. پرواز، کار خود توست و تنها با بالهای خودت محقق می شود. و بالهایت در نخواهند آمد مگر آن که جز خداوند تبارک و تعالی، هر تکیه گاه دیگری را پشت سر گذاشته باشی. “فَتَوَکَّل عَلَی اللهِ اِنَّ اللهَ یُحِبُّ المُتُوَکِّلِینَ”.
مقاله هشتم
تو با تعالیم پراکنده، از راه حق، دورتر می شوی و به حیرانی بیشتر دچار می گردی. کمی از این و کمی از آن، راه چاره نیست. چه بسا تعالیم کتابها و اساتید در دوره ای و سرزمینی، برای همان زمان و همان مردمان، مفید و کارآمد باشد، اما برای مردمان سرزمین و عصری دگر، که دارای شعور و درکی دگرند، نه مفید باشد و نه کارآمد. زیرا روح ها دارای صفوف مختلف اند و هر صفی مربوط به لایه ای از حیات و آگاهی است. پس همواره در سلوک، تسلیم تعالیم آن کس و آن راهی باش که بر قلبت می نشیند و روح و جانت بر آن گواه است. این کاری درست است و همین جواب می دهد. زیرا چنین کیفیتی باعث می شود تا از مسیر یگانگی خارج نگردی و به تفرقه و از هم گسیختگی باطنی، دچار نشوی. من دل خود را پیرو کتاب زنده ی خدا یافته ام، و بر این نیز خرسندم، زیرا همه طُرُق دیگر را در دل همین "راه بزرگ تسلیم" مستتر یافته ام.
مقاله نهم
"آگاهی درون"
در این جهانی که بهشدت از هر سو، رو به اضمحلال است، باید یاد بگیری نوری فراسوی خود باشی. بر پای خود بایستی و از چشمهی خویش بنوشی.
در جهان امروز، هیچکس مسئولیت تو را نخواهد پذیرفت. مگر نمیبینی چه خبر است؟!
دلت را به کس و چیز، خوش نکن. از این شرک دست بردار و موحّد باش. جز به راه ربّ ات که همواره با خودِ توست، به راهی نرو.
آگاهیِ زنده را با نور قلبت دریافت کن و مسئولیت خودت را بپذیر.. از اینکه پیوسته تحت تاثیر هر حرف و هر اندیشه قرار بگیری و خودت را مفت در اختیار بگذاری، توبه کن.. چنین توبهای باعث میشود تا آگاهیِ نابِ الهی از عمق وجودت بجوشد و سراپایت را فرا گیرد. زیرا نفی هر معبودی، به معنای حضور حق است..
و این مغز پیام «لا اله الا اللَّه» است.
مقاله دهم
امروزه جز بر فطرت الهی ات تکیه مکن"
امروزه اگر کسی ادعا کرد که من توانا بر هدایت کردنم، پس بیا تا هدایتت کنم، بیا نجاتت بخشم، بیا به بهشتت واصِل کنم و به سعادتت رسانم، باور نکن.
اگر نسبت به هر چیزی خوشبین هستی، به این یکی خوش بین نباش.
بس است هرچه ضربه خورده ای. از تاریخ عبرت بگیر و یکبار برای همیشه از حماقت و ساده لوحی هجرت کن.
کسی نمی تواند تو را نجات دهد،
چه نجات و رستگاری، نوری است که تنها از وجود خودت بیرون می زند.
این نور خداداده ی خودت است که روشنی بخش زندگی است.
"یَسعَی نُورُهُم بَینَ اَیدِیهِم".
اهل ایمان حقیقی، به فرموده ی قرآن، صاحب نور خویش اند.
این نور خودشان است که همواره پیش رویشان را روشن می کند.
سالکانه به وجودت نقب بزن و نور خداداده ات را دریاب.
فطرت الهی ات را.
آنچه نجات بخش توست، پیش از اینها نقداً به تو داده شده است: "وَ آتاکُم مِن کُلِّ ما سَاَلتُمُوهُ"!
در این روزگاران جز به فطرت الهی ات، جز به نور خداداده ات، تکیه و اطمینان مکن که همه کلاهبرداران و گرگهای به پوست میش فرو رفته در کمین نشسته اند.
پس یاد بگیر که روی پای خودت بایستی.
خدا می خواهد تو روی پای خودت بایستی.
پس بایست.
این ایستادن است که تو را تبدیل به "نفس مطمئنه" می کند.
و نفس مطمئنه تنها نفسی است که اجازه ی ورود به بهشت حضرت دوست را دارد.
و بدان؛ "اَلَّذِینَ تَدعُونَ مِن دُونِهِ لا یَستَطِعُونَ نَصرَکُم وَ لا اَنفُسَهُم یَنصُرُونَ"
(کسانی را که جز "او" می خوانید، توانا بر نجات شما نیستند و حتی یارای نجات خود را ندارند)
مقاله یازدهم
کتابها، حاوی مشتی حدس و گمان اند. پر از نظریه بافی اند. آنها در بهترین حالت، تنها منظری از دید را نشانت می دهند. منظورم این نیست که کتاب نخوانی، بخوان. اما مقهور اندیشه ها و بافته های کاتبانشان مشو. بخوان و آنگاه رهایشان کن. بگذار آگاهی از درون خودت بجوشد. آنچه تو را به حقایق نائل می کند، مشاهده خود توست. جریان هستی را خوب ببین. زنده ببین و زنده دریافت کن. کسی با خواندن کتب، واصِل نمی شود، نشده است. واصلان کسانی اند که تمام درها و پنجره های وجودشان را بی هیچ پیش ذهنی بر جریان ناب حیات باز نگه داشته و با آن هماهنگ اند
مقاله دوازدهم
.تمام ادیان بزرگ الهی سخن از منجی است که می آید و عالم را از ظلم پاک میسازد و طریق حق را به مردم می آموزاند
در آیین هندو سخن از "کریشنا" است که وعده داده است می آید و بر زمین حکمرانی میکندتمامی کائنات در انتظار همین دگردیسی متعالی در توست تا آن ملاقات حقیقی رخ دهد. ولی آن ملاقات نه با کریشنا و یا مسیحا و ...است، که ملاقاتی با خویشتن حقیقی خودت است. آنها فقط اشاراتی تمثیلی اند به دگرگونی که بایست در وجود خودت رخ دهد تا تو را با منجی درونت که روح الهی توست اشنا کنند. و این مُیَسر نمیشود الا به اینکه تو در محضر خودت که نفس شیطانی توست بمیری و در محضر روح حاضر شوی و امام زمان و منجی خود شوی. اینگونه در دنیایی که هر کس امام زمان خویش است، نه ظلمی خواهد بود و نه غفلتی از طریق حق. و وعده تمامی مکاتب نیز محقق خواهد شد
مقاله سیزدهم
هیچ معلمی جز خود خدا وجود ندارد. پس به قول قرآن؛ “وَاتَّقُواللهَ وَ یُعَلِّمُکُم اللهُ” (خدا دار باشید تا خود خدا معلمتان شود). که او بهترین معلمان است.
مقاله چهاردهم
سلوک نیز همچون بسیاری از نمادها و سمبلها، شمسی و قمری دارد.
مراد از سلوک شمسی، مستقیماً و بیواسطه به نور حقیقت وصل شدن است و مراد از سلوک قمری غیرمستقیم و باواسطه نور را دریافت کردن است.
همچنانکه ماه نورش را از خورشید میگیرد، هر آنکه از طریق ماه نور بگیرد سلوکی با واسطه و غیرمستقیم دارد.
در سلوک قمری وجود پیر و مرشد زنده به جسم از ضروریات راه است.
اما در سلوک شمسی، سالک با بهرهگیری از تعالیم به فطرت الهی خویش نائل و خود به خورشید حقیقت واصِل میشود بیآنکه ظاهراً استاد یا معلمی جسمانی را رو در روی خود داشته باشد.
راستش را بخواهی معلم طریقت شمسی آنچنان که قرآن می فرماید، خود خداست نه شخص واسطه؛
“وَاتَّقُوا الله یُعَلِّمُکُمُ الله”!
(تقوای الهی پیشه کنید تا خدا معلمتان شود) ،
و یا ”الرَّحمٰنُ عَلَّمَ القُرآنَ”!
(خدای رحمان تعلیم دهندهٔ قرآن است)!
در سدهها و حتی هزارههای گذشته، سلوک قمری بیشتر باب بوده است زیرا تحت اشراف کسی عمل کردن را راحتتر و امیدوارانهتر میدانستند. با این وجود، آن نیز خطرات خود را داشته است. بسیاری از فرقهها اینگونه بوجود آمدهاند. بردگیهای ذهنی و عاطفی و اتکاء به غیر نیز از دیگر خطرات این نوع از سلوک بوده که در طول تاریخ قابل مشاهده است.
در بسیاری موارد بجای آنکه سالک به رهایی نائل گردد بندهٔ کسی یا طریقتی گشته و در همان حال باقی مانده است.
در تاریخ سلوک باطنی تنها سالکان قلیلی سلوک شمسی داشتهاند.
ای دوست، امروزه برای نسلهای جوان و مشتاق حقیقت، سلوک شمسی بهترین و بالاترین کاربرد را دارد. زیرا در عصری که بسر می بریم انواع تعالیم براحتی در دسترس است.
لازم نیست به جایی بروی یا بدنبال کسی بگردی و خود را تسلیم شخص کنی. میتوانی با کمترین هزینه و بدون اتلاف وقت، انواع تعالیم بزرگان را که امروزه در بسیاری از عرضهکنندگان محصولات فرهنگی موجود است بیابی و آن تعلیم را که با فطرت الهیات متناسبتر و هماهنگتر است با دقت و هشیاری مطالعه کرده و بدان عامل باشی.
در سلوک شمسی، تسلیم تعالیم بودن شرط است نه تسلیم شخص شدن.
مزیت این نوع سلوک آن است که از ابتدا تو را عادت میدهد که روی پای خودت بایستی. هرچند دچار آزمون و خطا شوی، باکی نیست، آن خود بخشی از سلوک است و تجربه خود را دارد.
ادامه “امروزه همهٔ تعالیم در دسترس است”
من برای نسلهای زنده و هشیار، آن هم در این روزگاران پر مکر و فریب، سلوک شمسی را پیشنهاد میکنم.
گرچه این نوع از سلوک نیز سختیهای خود را دارد اما مرحله مرحلهاش از رائحهٔ آزادی و استقلال و رهایی که والاترین و ارزشمندترین مواهباند، آکنده است.
ناگفته نماند که خود ماه نیز سلوکی شمسی دارد. چه همانطور که پیشتر گفته شد ماه نیز نور خود را مستقیماً و بلاواسطه از خورشید میگیرد.
اما وابستگان به طریقتهای قمری خود اینگونه نیستند. آنها خود هرگز با خورشید خود روبرو نشدهاند. چه آنها همواره ماه خود را پیشروی خود دارند.
ای دوست، غایت سلوک شمسی، تنها وصل به خورشید وجود نیست بلکه خودْ خورشید شدن و تجلّی نور حقیقت گشتن است.
سالکی که نورش به تمامی داده شود، سالکی که خود از درون روشن گردد، خودانگیخته شروع به تابش میکند و نور حیات و آگاهی را بر همهٔ عوالم میتابانَد. و اینچنین است که هم خود بهره میبرد و هم تمامیّت هستی.
ای دوست، روی پای خودت بایست و راه فطرت نورانی و الهیات را برگزین که در این روزگاران تاریک، این سالمترین و امنترین طریقتهای وصل است؛
“رَبَّنا اَتمِم لَنا نُورَنا”
(پروردگارا! نور ما را به تمامی عطایمان کن)
برحمتک یا ارحم الراحمین
مقاله پانزدهم
تو تنها با هدایتگر خویش است که به رستگاری هدایت میشوی. چه هدایتگر کسی است که روح و جانت هماهنگ با روح و جان اوست. همان است که کلامش را میفهمی و قلبت بدان گواه است. بدان که ناهماهنگی، عدم درک متقابل، و عدم گواهی قلب، از نشانههای نیافتن هادی است. و نیافتن یعنی پیوند نخوردن و دگرگون نشدن.
و بدان که هدایتگر حقیقی، یکی بیش نیست و آن رب توست.
مقاله شانزدهم
رسول و هادی این عصر باید بگوید
تُوبُوا اِلَی الله
باز گردید بسوی خدا
من شما را نه به خود و نه به هیچ کس دیگر فرا نمی خوانم. تنها به خداوند بخشنده و مهربان فرا می خوانم. چه اوست که یگانه مرجع و ملجأ همه ی خلایق است. و او تنها توانایی القای حقیقت و هدایت قلبهای شما را داراست...
مقاله هفدهم
پیرِ تو، درون توست. البته این پیر هر گاه که بخواهد در بیرون هم متجلّی می شود، اما اصلش درونی است. زیرا از جنس حقیقت است. و این پیر کسی جز روح الهی تو نیست. یگانه پیر هستی همین است و جز او پیری نمی شناسم. خلقت آدم را به یاد بیاور! آنگاه که خداوند از روح خویش در او دمید، به واقع پیرِ او را درونش به ودیعت نهاد. پس ای دوست، معلمین راستین بیرونی کسانی اند که تنها تو را به روح الهی خودت دلالت می دهند. پس به اصل خویش باز گرد. تو چیزی کم نداری و خداوند هر آنچه را که بدان نیاز داشتی یکجا به تو داده است “وَ آتاکُم مِن کُلِ ما سألتُمُوهُ”. بر وجودت نقبی بزن، شجاعانه همه ی من های جعلی را به دور بریز، آنگاه بی شبهه پیر نورانی خود را در صحرای وجودت بر زلالی از فهم و درایت خواهی یافت. پیری که شبیه خود توست. و تو آنی، نه جز آن. این پیر همه چیز دان است و راه رستگاری تنها از وجود لطیف او می گذرد. پیری لا زمان و لا مکان که دیریست به انتظار قدوم تو نشسته است. پس دیر نکن، مباد برود و تو باز در ظلمت بی خدایی جا بمانی.
مقاله هیجدهم
بارت را کم کن و بر پای خویش بایست
نجات بخش واقعی درون خود توست.
تا به کی میخواهی به بیرون زل بزنی ؛
“ وَ فِی اَنفُسِکُم اَفَلا تُبصِرُونَ ” ؟!
راهی نیست جز آنکه روی پای خودت بایستی، و به نجات بخش خدادادهی درونت تکیه کنی ، و مسئولیت اعمال و اندیشه هایت را نیک پذیرا شوی. مطمئن باش در این هستی کسی بجای تو بارت را نخواهد کشید. نه پدر برای فرزند ، و نه فرزندی برای پدر .
مقاله نوزدهم
به تو گفته اند؛ “اِقرَأ کِتابَکَ” یعنی کتاب خودت را بخوان. نگفته اند کتاب این و آن را بخوان! کتاب تو، زندگی توست، منبعث از نگاه توست. کتاب تو مسیر سرنوشت توست. آن را خوب بنگر. و خوب بخوان کتابت را. تو صاحب کتاب خویشی. کتابی که با همهٔ کتابها متفاوت است. خاص است. خاص تو. اگر صفحه ای از کتابت را نمی پسندی، آن را بازنویسی کن. به چیز دیگری تبدیلش کن. پاکش کن. تو صاحب کتاب خویشی و قلم این کتاب، خود تویی. کتاب تو، زندگی بعدی تو را می سازد. پس در این کتاب هر چه با کردار و گفتارت بنویسی، سرنوشت ساز است. سرنوشت خوب بساز. آن را پر از صفحات بهشتی کن، پر از رائحهٔ عشق و محبت کن، سرشار از لطف و جوانمردی اش کن. زیبایش کن. و از هر چه آلودگی است، پاکش نما. تا دیر نشده؛ بسازش آن طور که خود می پسندی. که تو پادشاه اقلیم خویشی.
مقاله بیستم
استادِ واقعی در درونِ توست،
و تعلیمش در خاموشی است.
اگر میخواهی استادِ ازل به تو بیاموزد،
باید "سکوت" پیشه کنی.
استاد واقعی در درونِ توست،
و آموزشی نامحسوس دارد.
آموزشی که غالباً نه معلمی می بینی،
نه کلاسی و نه دفتری.
خداوند با ماجراهای زندگی،
به تو آموزش می دهد،
و این حقیقتِ آموزش است.
مقاله بیست و یکم
بهترین رسول،رسولی است نورانی که در عمق وجود آدمی است. میتوانی نام آن را "عقل فعال" بگذاری.
هنگامیکه قرآن میفرماید ؛ "جاءَکُم رَسُولٌ مِن عِندِالله..."(رسولی از نزد خدا ، به سویتان آمد...!) ، و در آیهای دیگر میفرماید ؛ "خداوند ، میان آدمی و قلبش است " ، "واعلَمُوا اَنَّ اللهَ یَحُولُ بَینَ المَرءِ و قَلبِهِ" ، این به ما میفهماند که این "رسول" [ که از فرطِ عظمت به سیاق " نکره " آمده ] ، از عمقِ وجودِ خودت ، بسویت میآید.
زیرا طبق نص صریح قرآن ؛ این رسول از "نزد خدا" میآید و خداوند ، خود نزد قلب بندهی مؤمناش است. " قَلبُ المُؤمنِ عَرشُ الرَّحمنِ".
این نکته مؤید آن است که چنین روندی کاملاً درونی و باطنی است. یک سالک ، تمام تلاشش این است که با سلوکش ، به این رسول ، به این نور، به این عقل فعال ، و در یک کلام به چشمهی خویش واصِل شود و مستقیماً از آگاهیها و توانمندیهای آن بهرهمند گردد.
ای دوست ، برخورداری از این "رسول نورانی" ، نگاهت را به جهان عوض میکند و دیگر آن کسی نخواهی بود که قبلاً بودهای. پس فرصت با او بودن را از دست مده . این رسول ، از نزد خدا میآید، و هدیهی اوست ،
مقاله بیست و دوم
روزی کسی خسته و گمگشته و حیرت زده مرا پرسید؛ کمکم کن! در میان این همه مکاتب جوراجور و فِرَق مختلف و نظریات رنگارنگ مانده ام، نمی دانم راست چیست و دروغ کدام است؟ هر بار فکری و نظریه ای مرا بسویی می کشاند و عاقبت دست خالی و مغبون به گوشه ای می نشینم! حقیقتاً گمگشته ام و نمی دانم چه را باور کنم و از کدام سو بروم!
صریح و واضح به او گفتم؛ همه شان را رها کن. از شرشان چه کوچک و چه بزرگ، چه نامی و چه غیر نامی، خلاص شو. نظریه ها و افکار رنگارنگ، هیچکدام نجات بخش نیستند، آنها خود منشأ بیماری اند. هر کدام را که بپذیری، باخته ای. برده شان شده ای. آنچه نجات بخش است و تو را نجات می دهد، "مشاهده" است. آن آگاهیِ ناب تنها و تنها با مشاهده ی خودت بدست می آید، نه قبول نظریات این و آن. خداوند، هیچ جهتی ندارد. از کدام طرف می خواهی بروی؟! راه خدا، نفی همه ی راههاست. نه این است و نه آن. "سبیل الله"، جایی آن بیرون نیست. نه شمال است، نه جنوب است، نه مشرق است و نه مغرب. آن راه مقدس، درون تو نهاده شده است. فطری است. نجات بخش حقیقی درون خود توست. برای نیل به این خودیت متعالی، "مشاهده" را بیاموز. نگاهت را بی قضاوت کن، و جریان زندگی را ببین. نجات و رستگاری در این "دیدن" است. دیدنی که خود یک عمل متعالی است. زنده است. این ذهن فریبکار است که هر بار تو را وسوسه می کند، تا فکری و نظریه ای را بپذیری و به راهشان رَوی. اگر قرار است چیزی را بپذیری، حیات را بپذیر، جریان زندگی را بپذیر که نقد است. خداوند، زندگی را به تو هدیه داده و هر دم بر تو ناظر است که آیا موفق می شوی که چون آزادگان زندگی کنی؟! و یا چون بردگان مملوک حتما باید مقهور اندیشه ها و نظریه بافی های این و آن باشی؟! ای دوست، فرصت زندگی، امتحان آزادگی است، یا در آن قبول می شوی و یا مردود می گردی! پس روی پای خودت بایست و با ربّ خودت رفیق باش، که "اِنَّ مَعِیَ رَبِّی سَیَهدِینِ" (ربّ من با من است و همو هدایتم می کند!)
مسعود ریاعی
مقاله بیست و سوم
"راز موفقیت"
انبوهی از کتاب های بازاری تحت عناوین رازهای موفقیت و کلیدهای موفقیت و رازهای ثروتمند شدن و چرندیاتی از این دست پیشخوان بسیاری از کتابفروشی ها را پر کرده اند. و انسان نادان و حریص نیز روح و جان و وقتش را تقدیم آنها می کند، بلکه به جایی و آرزویی برسد. بسیاری از این کتابها نه تنها راهگشا نیستند، که سم مهلک اند. مملو از القاءات خطرناک از قبیل؛ آرزو پروری کنید، آرزوهایتان را هر صبح و شام به خودتان تلقین کنید، تکرار کنید، تصورشان کنید، بر آینه دستشویی لیست شان را بنویسید تا هر روز نگاهشان کنید، ... عجب مشتریهای ملیونی هم دارند این دسته از روان نشناسان کاسب! سوراخ دعا را خوب پیدا کرده اند! بسیاری از اینان همان رمالان مدرن اند، دزدان روح و روان اند! و به چه راحتی انسان را از "حال" بیرون می کشند! حقیقتاً حماقت و جهالت بی مرز و بی پایان است!
ای دوست، راه موفقیت، یک کلام است؛ رابطه ات را با ربّ ات درست کن. رابطه ات را با همین "یکی" اصلاح کن. با "یکی" کار کن و "یکی" را پاس بدار. همین! هر امر دیگری تحت الشعاع همین "یکی" است. اصلاح هر چیزی تابع اصلاح رابطه ات با همین "یکی" است. ذهن خود را مشتّت نکن. به بیراهه نرو، اسیر کثرت نشو، که آن شبکه ی تار عنکبوتی پیچیده و کشنده است.
ای دوست سالکم، باید انسانی نو ساخت و تحویل عصر بعد داد. و این ساختن از خود ما شروع می شود. وجود چنین انسانی امری ضروری است. انسانی که خالی از این بیماری های وخیم روحی، خالی از حرص و طمع و نفس پرستی است. انسانی به اشراق رسیده، انسانی که از چشمه ی خویش می نوشد. چه تنها این انسان نورانی است که میتواند میراث ارزشمند دانه ی الهی را به نسل های بعد انتقال دهد. مهم نیست که تعدادشان اندک باشد، مهم انجام این امر حیاتی است.
مقاله بیست و چهار
"فَانظُر ماذا تَری"
( بنگر که چه میبینی ) ! صافات:۱۰۲
کماند کسانی که وقتی مینگرند ، میبینند !
بسیاری مدام نگاه میکنند ، اما نمیبینند!
زیرا آنها اسیر القاءات این و آناند. ذهن شان در بند نظرات دیگران گرفتار است. اینان فقط چیزی را که به آنها گفته شده ، میبینند. هیپنوتیزم شدهاند و خود نمیدانند.
ای دوست ، قرآن تو را به "دیدن" دعوت کرده است. از تو میخواهد که تو چشمان مشاهدهگرت را بگشایی. از "اُنظُر"ها و "اُنظُرُوا"های قرآن عبرت بگیر
قرآن هرگز نفرموده که یکی ببیند و بعد بیاید و برای دیگران تعریف کند! خود تو را به دیدن دعوت کرده است. چه بسا تو چیزی ببینی که دیگران ندیدهاند. نکتهای را دریابی که دیگران از آن غافل بودهاند. از کسانی که القا میکنند فقط دیدهی ما را قبول کن ، حذر کن. آنها رشد تو را نمیخواهند. خواهان بردگی تواَند.
□ تو باید هستی را با چشمان خودت ببینی ، نه چشمِ دیگران. آن که با چشم دیگری ببیند ، بندهی هموست. اسیر اوست. از بندگی دیگران بدر آی.
القاءات دیگران را به دور بریز و خودت ببین.
بگذار چشمانت باز شوند. بیدار شوند.
"دیدن" تقلیدی نیست. امری کاملاً فردی است. خاص خود توست. و دیدن آموزش میخواهد. باید از شرطی شدگیها بدر آمد. باید از قضاوتها و پیش ذهنیها رها شد. پاک شد. چه این تنها چشمان پاک است که قادر به "دیدن" است. این رمز دیدن است !
بسیاری میترسند ، ببینند. زیرا آنها را ترساندهاند.
تا مبادا چیزی ببینند که اربابان خودخوانده از حَیّز انتفاع بیفتند. تا مبادا به آگاهیای دست یابند که دیگر برده وار زندگی نکنند.
ای دوست ، "دیدن" امر مقدسی است. مایه نجات است. این "دیدن" که میگویم خود عین عمل است. تو با دیدن حتی میتوانی بشنوی و ناگفتههایی را که هرگز گفته نشدهاند ، دریابی. دیدن ، حضوری زنده داشتن است. شراکت آگاهانه در هستی است. یک فعل است. پس "فَانظُر ماذا تَری"! بنگر که چه میبینی
روزی کسی خسته و گمگشته و حیرت زده مرا پرسید؛ کمکم کن! در میان این همه مکاتب جوراجور و فِرَق مختلف و نظریات رنگارنگ مانده ام، نمی دانم راست چیست و دروغ کدام است؟ هر بار فکری و نظریه ای مرا بسویی می کشاند و عاقبت دست خالی و مغبون به گوشه ای می نشینم! حقیقتاً گمگشته ام و نمی دانم چه را باور کنم و از کدام سو بروم!
صریح و واضح به او گفتم؛ همه شان را رها کن. از شرشان چه کوچک و چه بزرگ، چه نامی و چه غیر نامی، خلاص شو. نظریه ها و افکار رنگارنگ، هیچکدام نجات بخش نیستند، آنها خود منشأ بیماری اند. هر کدام را که بپذیری، باخته ای. برده شان شده ای. آنچه نجات بخش است و تو را نجات می دهد، "مشاهده" است. آن آگاهیِ ناب تنها و تنها با مشاهده ی خودت بدست می آید، نه قبول نظریات این و آن. خداوند، هیچ جهتی ندارد. از کدام طرف می خواهی بروی؟! راه خدا، نفی همه ی راههاست. نه این است و نه آن. "سبیل الله"، جایی آن بیرون نیست. نه شمال است، نه جنوب است، نه مشرق است و نه مغرب. آن راه مقدس، درون تو نهاده شده است. فطری است. نجات بخش حقیقی درون خود توست. برای نیل به این خودیت متعالی، "مشاهده" را بیاموز. نگاهت را بی قضاوت کن، و جریان زندگی را ببین. نجات و رستگاری در این "دیدن" است. دیدنی که خود یک عمل متعالی است. زنده است. این ذهن فریبکار است که هر بار تو را وسوسه می کند، تا فکری و نظریه ای را بپذیری و به راهشان رَوی. اگر قرار است چیزی را بپذیری، حیات را بپذیر، جریان زندگی را بپذیر که نقد است. خداوند، زندگی را به تو هدیه داده و هر دم بر تو ناظر است که آیا موفق می شوی که چون آزادگان زندگی کنی؟! و یا چون بردگان مملوک حتما باید مقهور اندیشه ها و نظریه بافی های این و آن باشی؟! ای دوست، فرصت زندگی، امتحان آزادگی است، یا در آن قبول می شوی و یا مردود می گردی! پس روی پای خودت بایست و با ربّ خودت رفیق باش، که "اِنَّ مَعِیَ رَبِّی سَیَهدِینِ" (ربّ من با من است و همو هدایتم می کند!)
وصل به حقیقت خویش”
اینطور نیست که یک نفر برود و حقیقت را کشف کند و بعد بیاید بگوید ای مردم ، من حقیقت را کشف کردم و شما آسوده باشید و رنج کشف حقیقت را به خود راه ندهید! ابداً اینطور نیست. چنین تصوری را به کل از ذهنت بیرون بینداز.
□ هر کس باید خود حقیقت خودش را کشف کند.
هر کس باید خود به این مهم نائل شود. این وظیفهای است که کار هر فرد انسانی ذیشعور است. تنبلی و آمادهخوری را باید کنار گذاشت. در این راه تو تنها میتوانی از تجارب بزرگان بهره بگیری و تعالیمشان را دریابی و آنگاه خود برای کشف حقیقت به راه افتی. تو تنها اینگونه به حقیقت خودت دست خواهی یافت. حقیقتی که از آنِ خودت است. حقیقتی که عاریهای و تقلیدی نیست. دستوری نیست. تلقینی نیست. بلکه حقیقت ِ خود توست که به آن واصِل گشتهای.
و بدان که تنها همین حقیقت است که به “حقیقت محض” راه دارد.
.
.
استاد ،خدا آمد بی واسطه صوفی را
استاد، کتاب آمد صابی و کتابی را
مولانا
بلک تقلیدست آن ایمان او
روی ایمان را ندیده جان او
پس خطر باشد مقلد را عظیم
از ره و رهزن ز شیطان رجیم. (ذهن)
مولانا
عجب دارم ازین شاگردان که گویند پیش استاد شدیم ولیکن شما دانید که من هیچکس را استاد نگرفتم که استاد من خدا بود
تذکره الاولیاء ذکر ابوالحسن خرقانی
عجب دارم از این شاگردان که گویند از پیش استاد بشنیدم ولکن شما دانید که بوالحسن هیچ مخلوق را به استادی نگرفته است، استاد وی حق بوده است
ابوالحسن خرقانی کتاب نوشته بر دریا
بیرون سبب باشد اسرار و عجایبها
محجوب بود چشمی کو جمله سبب بیند
مولانا
بیش مزن دم ز دوی دو دو مگو چون ثنوی
اصل سبب را بطلب بس شد از آثار مرا
مولانا
از مسبب میرسد هر خیر و شر
نیست اسباب و وسایط ای پدر
مولانا
نور مُسَبِّب بود و هر چه سبب سایه او
بیسببی قَدْ جَعَلَ اللّهُ لِکُلٍّ سَبَبا
آینهٔ همدگر افتاد مُسَبِّب و سبب
هر کی نه چون آینه گشتست ندید آینه را
مولانا
قرآن دیبایی دورویه است بعضی ازین روی بهره می یابند و بعضی از آن روی و هر دو راست است چون حق تعالی می خواهد که هر دو قوم ازو مستفیذ شوند
فیه ما فیه مولانا
امام صادق: قرآن ظاهری نیک دارد و باطنی ژرفا
کشکول شیخ بهایی