تائو
تائو یا دائو (/taʊ/، /daʊ/; چینی: 道; پینیین: Dàoⓘ) در فرهنگ چینی بهمعنای «راه» و «مسیر» و گاهی نیز بهمعنای «دُکترین» و «اصول» است. بر پایهٔ متونِ سُنتیِ فلسفهٔ چین، تائو شناختِ بی واسطهٔ زندگی است. راهی است که پیروانِ تائویسم باید در آن حرکت کنند.
تائو (Tao) در عمل به معنی راه، خدا، خرد، واژه، معنا و منطق است.
تائو در لغت به معنی "بستر آب" است
تائو بیشکل و بینام، نادیدنی، ناشنیدنی، غیرقابل درک، ولی کاملترین و برترین است. آرام و خاموش، اما در جنب و جوش ابدی است، خود را تغییر نمیدهد، ولی عامل تمامی تغییرها و دگرگونیهاست. ابدی و بینهایت است و ریشه هستی، مادر و آفریننده بودنیها و همه جهان است. انسان، وابسته به زمین است و زمین وابسته به آسمان (کهکشان) و آسمان وابسته به تائو و تائو وابسته به خودش و بس. همه چیز از تائو سرچشمه گرفته و به سوی او باز خواهد گشت.
به گفته لائوتسه، بنیان گذار آیین تائوئیسم ،تائو آغاز تمام اشیاء و موجودات جهان هستى است. خواهان رستگارى و هدایت باید از تائو پیروى کند. آنان که درباره او (تائو) سخن مى گویند، چیزى از او نمى دانند. تائو مانند یک ظرف خالى که در عین حال مى توان از آن آب برداشت، بى نهایت عمیق و با محتوایى بى پایان، بحرى است عمیق که هیچ گاه خشک نمى شود. انسان مى کوشد تا با تائو یکى شود، اما نمى تواند. تائو همه چیز است و هیچ چیز نیست. تائو هم علت است و هم معلول، تمام اشیاء از تائو پدید مى آیند و با تائو زندگى مى کنند و به تائو باز مى گردند. تائو طریق ابدى است که همه مخلوقات از این راه عبور مى کنند. تائو یعنى قاعده و انتظام جهان؛ تائو یعنى نظم و ترتیب عالم و اصل جاویدان که همه پدیده ها از آن نشأت گرفته اند. در تائو، وحدت بر کثرت برترى دارد. تائو قبل از اینکه آسمان و زمین باشند، بوده و بر عالم دیگرى حکومت داشته و وجودش مسلم بوده است. تائو اصل اشیاء است، ولى اشیاء در وجود او راه ندارند؛ چرا که او محتاج نیست و وجودش کامل و تمام عیار است.
باوجود اشکال در فهم، لائوتسه سعی دارد تائو را تفسیر کند. می گوید: «او تصویر بیتصویر و شکل بیشکل است. چیزی است که وجود دارد ولی وصفش نتوان کردن.»
از دیدگاه فیلسوفان قدیم چین هر گونه فعل و انفعالات جهان تحت تأثیر نظامى است که تائو نامیده مى شود. تائو در زبان چینى به معناى راه است و در اصل به بستر رودخانه اطلاق مى شده است. پیروان این فلسفه براى تحولات جهان قانونى ثابت مانند بستر رودخانه قائل بودند و مى گفتند تائو آغاز و انجامى ندارد و پس از پدید آمدن جهان مادى، تائو نیز براى ایجاد تناسب، در آن جریان یافته است. در رساله تائوته چینگ آمده است که هر گاه اشیاء در بستر طبیعى خود سیر کنند با کمال تناسب حرکت خواهند کرد؛ زیرا این حرکت با تائو هماهنگ است، ولى هر گاه چیزى از بستر طبیعى منحرف شود تناسب خود را از دست مى دهد. هدف نهایى انسان باید آن باشد که خود را با تائو هماهنگ کند.
تائو پر خروش نیست بلکه خاموش و بیآزار است که دیده و شنیده نمیشود و باید با حالت کشف و شهود آن را شناسایی کرد. قانون تائو تغییر ناپذیر است. تائو در مقابل همه چیز ثابت و استوار است و هر حرکتی بر خلاف تائو اگر به آخر هم برسد فوری واکنش خواهد داشت.
لائوتسه در نخستین جمله دائو ده جینگ تعریف دائو را امری محال میداند. از اینرو، دائو در پردهای از اسرار نهانی و ازلی مستور است.
فصل 25 تائو ته چینگ می خوانیم:
چیزی غیرمتمایز (نامحدودی که از اجزای گسسته ساخته نشده) و در عین حال کامل وجود داشت که قبل از آسمان و زمین وجود داشت. بی صدا و بی شکل، به هیچ چیز بستگی ندارد و تغییر نمی کند. این در همه جا عمل می کند و عاری از خطر است. شاید بتوان آن را مادر جهان در نظر گرفت. اسمش را نمی دانم؛ من آن را تائو می نامم.
پس تائو مقدم بر جهان فیزیکی است. مستقل و بدون تغییر، در همه جا عمل می کند.
پس از لائوتسه، مهم ترین تائوئیست فلسفی، چوانگ تزو (399–295 قبل از میلاد)، نویسنده متن چوانگ تزو است . افکار او در مورد تائو شبیه افکار لائوتسه است. به عنوان مثال، چوانگ تزو تعلیم می دهد: “قبل از به وجود آمدن آسمان و زمین، تائو به خودی خود از همه زمان ها وجود داشته است… او آسمان و زمین را ایجاد کرده است”
آیا چوانگ تزو به تائو به عنوان خالق نگاه می کند؟ تائوئیست ها به تائو بیشتر به عنوان یک اصل نگاه می کنند تا یک شخص. در واقع، برخی از محققان از تائو به عنوان “نیروی غیرشخصی هستی که فراتر از تمایز است” صحبت می کنند.
تائو در قلب خود، در ذات خود غیرکلامی است، فراتر از محدودیت های زبان. تائو یک تجربه است تا تعریف.
این تائو که بر دنیا حکومت میکند از احساسات بشری خالی است و پدر مهربان بشر نیست
او جهان را نگاه میدارد و مهار آن را به دست دارد.