شرک" عملات را پاره پاره میکند. آنگاه که یک عمل را به نیّتهای مختلف انجام دهی، هر تکهی آن بسویی میروند و از حَیِّز انتفاع میافتد. چنین کاری شبیه انتحار است. وقتی کاری را هم به نیت خدا ، هم به نیت سودآوری ، هم به نیت جلب توجه دیگران ، هم به نیت حفظ خود ، هم به نیت رفع تکلیف به انجام رسانی ، به واقع تو آن عمل را کشتهای و آن را خالی از روح حیات کردهای.
□ توحید ، عمل برای "یگانگی" است و شرک ، عمل برای "چندگانگی" است. ذهنی که در چندگانگی بسر میبرَد ذهن ناهشیار ، خفته و بیمار است. کارت را همواره برای "یکی" به انجام رسان ،
و آن یکی همان "کل کامل" است.
مهم این نیست که کارت کوچک است یا بزرگ، مهم آن است که کارت را تقدیم که میکنی. کاری که تقدیم خدا یا همان "کل کامل" میگردد ، همه از برکات آن منتفع میشوند زیرا این کل کامل است که همه را به نیکی در بر گرفته است. در چنین روندی دیگر لازم نیست ذهنت را درگیر این و آن کنی ، خودت را تقسیم کنی ، کارت را تکه پاره کنی و از بین ببری.
آن "عمل" با تقدیم به "یکی" جاودانه شده است.
توحید عملی را نیک بفهم که تنها راه رستگاری همین است. مراودهات را با "یکی" درست کن ، رابطهات با جهان درست شده است.
مسعود ریاعی
آن روز که ذهن و ذهنیات و برداشتها و فلسفهبافیها و عرفان بازیها همه از میان برخیزد ، تو تازه مُلک خدا را خواهی دید. قبل از آن فقط تصورات خودت را دیدهای و میبینی. مُلک خدا تنها زمانی نمایان میشود که تو از اسارت برداشتها و نظریههایت رها شده باشی. باز شده باشی. پذیرا شده باشی. از زندان پیش ذهنیها و قضاوتهایت خلاص گشته باشی. مُخلَص شده باشی. و دیدن چنین روزی در “حال” اتفاق میافتد. نه در گذشته و آیندهی معدوم.
“الیوم” است!
دقت کن! هم اکنون و همین جاست. این همان روزی است که تو از شر کثرت خلاص میشوی. یگانگی را فهم میکنی. و در خواهی یافت که تنها یک نیروست که جهان را در بر گرفته است. نه دو و نه چند.
نیرویی که بر همه چیز چیره است.
ای دوست ، تنها مراقبهای اصیل تو را به چنین آگاهی نابی رهنمون میشود.